معنی نمدمالی
لغت نامه دهخدا
نمدمالی. [ن َ م َ] (حامص مرکب) شغل نمدمال. عمل نمدمال. || (اِ مرکب) دکان یا کارخانه ٔ نمد مالیدن. کارگاه نمدسازی.
نمدگری
نمدگری. [ن َ م َ گ َ] (حامص مرکب) نمدمالی. نمدسازی. عمل نمدگر.
نمدسازی
نمدسازی. [ن َ م َ] (حامص مرکب) نمدمالی. نمدگری. عمل نمدساز. || (اِ مرکب) جای نمد مالیدن. کارگاه نمد ساختن.
عرب قری حاجی
عرب قری حاجی. [ع َ ق َ] (اِخ) دهی از دهستان گوگلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس. 150 تن سکنه دارد. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان ابریشم بافی و نمدمالی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
حل جدول
از هنرهای دستی کهن
شغل شتر قصهها
نمدمالی
از صنایع دستى گیلان
نمدمالی
از هنرهای دستی ایرانی
نمدمالی
از هنرهای دستی کهن
نمدمالی
از صنایع دستی گیلان
نمدمالی
فرهنگ فارسی هوشیار
عمل و شغل نمد مال نمد گری.
گویش مازندرانی
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
175