معنی نهروان
لغت نامه دهخدا
نهروان. [ن َ رَ] (اِخ) شهرکی است قدیمی در چهارفرسخی بغداد. (از سمعانی). شهرکی است [به عراق] با آبادانی اندک و اندر وی خرماست اندک و آنجا جایهایی است که خسروان کرده اند. (حدود العالم) (یادداشت مؤلف). دهی است چند مابین بغداد و کوفه، خوارج نهروان از آنجا بودند. (از رشیدی). شهری است از مداین سبعه به عراق عرب میان بغداد و واسط، بر شرقی دجله و به آن منسوب اند خوارج نهروان و بین حضرت علی بن ابیطالب (ع) و آنان در آنجا جنگی رخ داد. مؤلف معجم البلدان نویسد: نهروان مشتمل است بر نهروانات اعلی، نهروانات اوسط و نهروانات اسفل و آن عبارت است از کوره ای وسیع واقع در بین بغداد و واسط از جانب شرقی، حد اعلای آن متصل به بغداد است، در این کوره چند شهر متوسط یافت شود مانند: اسکاف، جرجرایا، صافیه، دیرقنی و جز آن. (از معجم البلدان):
سپاهی به کردار کوه گران
همیرفت گستاخ تا نهروان.
فردوسی.
لشکرگاه هرثمه بر نهروان بود بر دو فرسنگی از دروازه ٔ بغداد. (ترجمه ٔ تاریخ طبری ص 513). کوچ کرد تا آب نهروان و از آن جانب بهرام چوبین فرود آمد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 100).
گرد سپهت به نهرواله
سهم تو به نهروان ببینم.
خاقانی.
برای شرح جنگ نهروان رجوع به تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر و مجمل ص 77 و 237 و غیره و خاندان نوبختی ص 31 و حبیب السیر ج 1 ص 175 تا 203 و نزههالقلوب ج 3 شود.
نهروان. [ن َ رَ] (اِخ) دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. در 12 هزارگزی شمال غربی قیدار در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 409 تن سکنه دارد.آبش از قنات و محصول عمده اش غلات و شغل مردمش زراعت و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
صافیة
صافیه. [ی َ] (اِخ) شهرکی بوده است نزدیک دیر قُنّی ̍ در اواخر نهروان نزدیک نهروان مشرف بر دجله و با نهروان ویران شد و آثار دیوارهای آن تا امروز باقی است. (معجم البلدان).
اسف
اسف. [اَ س َ] (اِخ) دهی در نهروان. (منتهی الارب). قریه ای از نواحی نهروان از اعمال بغداد قرب اسکاف. (معجم البلدان).
احواز
احواز. [اَح ْ] (اِخ) از نواحی بغداد است از جهت نهروان. (معجم البلدان).
حل جدول
جنگ حضرت علی (ع) با خوارج
محل جنگ با خوارج
نهروان
جنگ حضرت علی(ع) با خوارج
نهروان
جنگ امام علی (ع) با خوارج
نهروان
جنگ با خوارج نادان
نهروان
جنگ با خوارج
نهروان
جنگ خوارج
نهروان
جنگ حضرت علی با خوارج
نهروان
واژه پیشنهادی
نهروان
فرهنگ فارسی هوشیار
(جمله اسمی) فرمانی نیست جز خدای تعالی را. توضیح این جمله شعار خوارج بروز صفین و نهروان و قول خوارج نهروان است بر خلاف رای حکیمن.
معادل ابجد
312