معنی نود

لغت نامه دهخدا

نود

نود. [ن َ وَ] (عدد، ص، اِ) عددی است، آن را به عربی تسعین گویند. (آنندراج) (برهان قاطع). نُه مرتبه ده. (ناظم الاطباء). عددی است معادل هشتاد به علاوه ٔ ده. (فرهنگ فارسی معین).تسعین. تسعون. نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «90» و در حساب جُمَّل «ص » است. (یادداشت مؤلف):
نوان از نود شد کز او درگذشت
ز درد نوشته نود می نود.
ناصرخسرو.
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
مولوی.
|| (اِ) موضع اسفل. دبر. کون. (از برهان قاطع) (از آنندراج). این اطلاق به طریق تعمیه است، زیرا که عدد نود در عقد انامل به همین شکل است. (فرهنگ فارسی معین از سراج اللغات و فرهنگ نظام).

نود. [ن َ] (ع مص) به هر سو خمیدن از خواب. (منتهی الارب) (آنندراج). به هر طرف مایل شدن و خمیدن از خواب آلودگی. (از ناظم الاطباء). متمایل شدن بر اثر نعاس. (از اقرب الموارد). نواد. نودان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نیز رجوع به نودان شود.

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

نود

هم آوای صبور سختی رنج ‎ عددیست معادل هشتاد بعلاوه ده تسعین، (اسم) دبرکون. توضیح این اطلاق بطریق تعمیه است زیرا که عدد نود در عقد انامل بهمین شکل است.

فرهنگ معین

نود

(نَ وَ) [په.] عددی است معادل 9 بار 10، (90). [خوانش: (نُ چِ) (اِمصغ.)]

فرهنگ عمید

نود

نه ‌ده‌تا، عدد «۹۰»،

حل جدول

نود

تسعون

از برنامه های ورزشی سیما، چون صد آید آن هم پیش ماست


نود سانت

یارد

فارسی به انگلیسی

فارسی به آلمانی

نود

Neunzig

گویش مازندرانی

نود ییک

ازتوابع دهستان میان دورود ساری

فارسی به عربی

عدد نود

تسعون


نود نفر

تسعون

معادل ابجد

نود

60

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری