معنی نویسنده گربه روی شیروانی داغ

حل جدول

لغت نامه دهخدا

گربه روی

گربه روی. [گ ُ ب َ / ب ِ] (ص مرکب) ناسپاس:
جز بمادندر نماند این جهان گربه روی
با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.
رودکی.


شیروانی

شیروانی. [شیرْ] (حامص مرکب) شغل شیروان. شیربانی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود.

شیروانی. (اِ) خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند. (ناظم الاطباء). سقفی پوشیده از تنکه ٔ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته. (یادداشت مؤلف). || نوعی خیمه ٔ چهارگوشه. (فرهنگ فارسی معین).

شیروانی. [شیرْ] (ص نسبی) منسوب و متعلق به ملک شیروان. (ناظم الاطباء). از مردم شیروان. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود.

شیروانی. [شیرْ] (اِخ) دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی. سکنه ٔ آن 172 تن و آب آن از چشمه و باران. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

فرهنگ عمید

شیروانی

پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانه‌ها درست می‌کنند،

فرهنگ فارسی هوشیار

شیروانی

پوششی که با چوب و حلب بر روی سقف بعضی خانه ها درست می کنند

فرهنگ معین

شیروانی

پوششی که با چوب، حلب و آهن روی سقف بعضی از خانه ها سازند، نوعی خیمه چهارگوش. [خوانش: (ص نسب.)]

معادل ابجد

نویسنده گربه روی شیروانی داغ

2210

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری