معنی نگاهداری

فرهنگ عمید

نگاهداری

نگهداری

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

نگاهداری

حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

نگاهداری

اتزان، دعم، عیش، قبضه

فرهنگ فارسی هوشیار

نگاهداری

‎ محافظت حراست، مواظبت.

فارسی به آلمانی

نگاهداری

Aufhalten, Behalten, Bewahren, Einhalten, Erhalten, Halten, Anhalt (m), Enthalten, Gelten, Halt, Halten

معادل ابجد

نگاهداری

291

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری