معنی نگاه دارنده
لغت نامه دهخدا
نگاه دارنده. [ن ِ رَ دَ / دِ] (نف مرکب) حافظ. (السامی). راعی. واقی. (منتهی الارب). عاصم. (یادداشت مؤلف). نگاه دار. نگه دارنده. نگه دار. که چیزی را نگه می دارد و حفظ می کند و برپای و قائم دارد.
- قوه ٔنگاه دارنده، قوه ٔ ماسکه. (فرهنگ فارسی معین).
|| (اِ مرکب) یکی از اجزاء اسطرلاب. ممسکه. (فرهنگ فارسی معین از مقدمه ٔ التفهیم).
حل جدول
ضابط
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه یا آنچه چیزی را نگاه دارد محافظ. یا قوت (قوه) نگاه دارنده. قوه ماسکه، (اسم) یکی از اجزا ء اسطرلاب ممسکه.
معادل ابجد
340