معنی نگران
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
منتظر، چشم به راه، اندیشناک، مضطرب. [خوانش: (نِ گَ) (ص فا.)]
فرهنگ عمید
[مجاز] اندیشناک، دلواپس،
[قدیمی، مجاز] چشمبهراه، منتظر،
[قدیمی] بیننده،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشفته، پریشان، دلواپس، مشوش، مضطرب، چشمبراه، منتظر، تماشاگر، ناظر
فارسی به انگلیسی
Anxious, Apprehensive, Concerned, Fearful, Insecure, Nervous, Perturbation, Shaky, Solicitous, Tense, Uneasy, Unquiet, Upset
فارسی به عربی
متردد
فرهنگ فارسی هوشیار
نگریستن، تامل کننده، متاهل، ناظر
فارسی به ایتالیایی
preoccupato
معادل ابجد
321