معنی نگرانی
لغت نامه دهخدا
نگرانی. [ن ِ گ َ] (حامص) بینندگی. (فرهنگ فارسی معین). نگران و ناظر بودن. || انتظار. چشم داشت. (از ناظم الاطباء). ترصد. (یادداشت مؤلف). || اضطراب. دلواپسی. (ناظم الاطباء). تشویش. (فرهنگ فارسی معین). || توقف. (ناظم الاطباء). تأمل. (فرهنگ فارسی معین). || بصیرت. فراست. (از ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
چشم داشت، انتظار، تشویش، دلواپسی. [خوانش: (~.) (حامص.)]
فرهنگ عمید
ترس و اندیشه، دلواپسی،
[قدیمی] چشمداشت، انتظار،
حل جدول
استرس
مترادف و متضاد زبان فارسی
اضطراب، بیم، تشویش، دلواپسی، دلهره، انتظار، چشمداشت
فارسی به انگلیسی
Anxiety, Anxiety, Anxiousness, Apprehension, Apprehensiveness, Bother, Care, Concern, Discomfiture, Dismay, Disquiet, Doubt, Fear, Foreboding, Fret, Funk, Inquietude, Misgiving, Oppression, Solicitude, Stew, Suspense, Sweat, Tension, Trepidation, Trouble, Worriment, Worry
فارسی به ترکی
kaygı
فارسی به عربی
حساء، صنوبر، قلق
فرهنگ فارسی هوشیار
بینندگی، اضطراب، دلواپسی، تامل
فارسی به ایتالیایی
ansia
فارسی به آلمانی
Anstoß (m), Ärger (m), Aufreiben, Fichte (f), Kieferföhre (f), Pinie (f), Sorge (f), Unruhe; aengstlichkeit
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
331