معنی نیمدار

لغت نامه دهخدا

نیمدار

نیمدار. (ن مف مرکب) جامه و فرش مستعمل که به کهنگی تمام نرسیده باشد. (آنندراج). چیز مستعمل اما قابل استفاده، بین نو و کهنه. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده از فرهنگ فارسی معین). مستعملی که کهنه و فرسوده نیست:
افکنده طرح خرمی از سایه های نیم
دامان دشت ساخته نو فرش نیمدار.
اشرف (از آنندراج).
می شود زیر پیچ دستارش
گِلِم نیمدار یک خروار.
شفائی (از آنندراج).

نیمدار. (اِ) درختی است که چوب آن برای سوخت و نجاری استعمال می شود و در جنگلهای ایران از آن یافت می شود. رجوع به نمدار شود.

فرهنگ معین

نیمدار

(ص مر.) (عا.) چیز مستعمل اما قابل استفاده.

حل جدول

نیمدار

لباس کارکرده

مستعمل

لباس کار کرده

مترادف و متضاد زبان فارسی

نیمدار

کارکرده، مستعمل،
(متضاد) نو

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

نیمدار

(صفت) چیز مستعمل اما قابل استفاده بین نو و کهنه: کفش نیمدار کت نیمدار

معادل ابجد

نیمدار

305

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری