معنی هذیان

لغت نامه دهخدا

هذیان

هذیان. [هََ ذَ] (ع مص) بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن. (منتهی الارب). چرند و پرند. گفتار بیهوده. پرت و پلا. (یادداشت به خط مؤلف). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن. (اقرب الموارد):
من این همه ز طریق مطایبت گفتم
مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان.
فرخی.
اکنون صفت بچه ٔ انگور بگویم
کاین هر صفتی در صفت او هذیان است.
منوچهری.
نخیزد دشمنی الا ز هذیان
تو هذیان بر زبان خود مگردان.
ناصرخسرو.
- هذیان گفتن. رجوع به هذیان گفتن و نیز رجوع به هذی شود.

فرهنگ معین

هذیان

(مص ل.) پریشان گویی، (اِ.) گفتار بیهوده و پرت و پلا. [خوانش: (هَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

هذیان

بیهوده گفتن در حالت بیماری یا خواب،
(اسم) گفتار بیهوده و غیرمعقول در حال بیماری و اشتداد تب،
[مجاز] بیهوده‌گویی، پریشان‌گویی،

حل جدول

هذیان

یان، پرت و پلا

یان

بیدلا

گفتار بیهوده

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

هذیان

چرند

مترادف و متضاد زبان فارسی

هذیان

اوهام، بیهوده، پراکنده‌گویی، پرت‌وپلا، پریشان‌گویی، چرت‌وپرت، سرسام، غاب، یاوه

کلمات بیگانه به فارسی

هذیان

چرند

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

هذیان

متاهه

عربی به فارسی

هذیان

دیوانه شدن , جار و جنجال راه انداختن , با بیحوصلگی حرف زدن , دیوانگی , غوغا

فرهنگ فارسی هوشیار

هذیان

بیهوده گوئی، پرت و پلا، تکلم غیر معقول از بیماری یا جز آن

فارسی به ایتالیایی

هذیان

delirio

allucinazione

معادل ابجد

هذیان

766

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری