معنی هرج و مرج

لغت نامه دهخدا

هرج و مرج

هرج و مرج. [هََ ج ُ م َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) در محلی گویند که جمعی ناموافق و بی اتفاق برخلاف هم کاری کنند و هر کرا آنچه از دست آید کند. (برهان). شلوغ پلوغ. بلبشو. فتنه و آشوب و بی انتظامی. (یادداشت به خط مؤلف): خراسان در هرج و مرج افتاد و ملک متزلزل شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). رجوع به هرج شود.

فرهنگ معین

هرج و مرج

فتنه و آشوب، بی نظمی، بی قانونی. [خوانش: (هَ جُ مَ) [ازع.] (اِمر.)]

حل جدول

هرج و مرج

بلبشو

شیر تو شیر

انارشی

آنارشی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

هرج‌ و مرج‌

Anarchy, Babel, Chaos, Lawless, Snarl, Turbulence, Turmoil, Welter, Williwaw, Willywaw

فارسی به عربی

هرج و مرج

فوضوی، فوضویه، اِرتباک

فرهنگ فارسی هوشیار

هرج و مرج

شلوغ و پلوغ، فتنه و آشوب وبی انتظامی

فرهنگ فارسی آزاد

هرج و مرج

هَرج و مَرج، فتنه و فساد، اضطراب و آشوب، بی نظمی و در هم ریختگی (به توضیح مقابل کلمه مَرج مراجعه شود)،

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

هرج و مرج

Anarchie (f)

واژه پیشنهادی

هرج و مرج

شیرتوشیر

انارشی

معادل ابجد

هرج و مرج

457

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری