معنی همانند
لغت نامه دهخدا
همانند. [هََ ن َن ْ] (ص مرکب) مخفف هم مانند است که به معنی شبیه و نظیر و مانند یکدیگر باشد. (برهان). نیز مرخم هماننده است:
به رای و به گفتار و نیکی گمان
نبینی همانند او در زمان.
فردوسی.
ز کارآزموده گزیده مهان
همانند تو نیست اندر جهان.
فردوسی.
مرا با صنوبر همانند کردی
به قد و به رخ با ستاره برابر.
فرخی.
که از چهر و بالا و فرّ و شکوه
همانند او کس نبد زآن گروه.
اسدی.
همانند بس یابی از مردمان
ولیکن درستی نباشد همان.
اسدی.
ای خوب نهال ار ز خرد بار نگیری
با بید و سپیدار همانند و همالی.
ناصرخسرو.
رجوع به هماننده شود.
فرهنگ معین
(هَ نَ) (ربط.) شبیه، مانند (دایم الاضافه است).
فرهنگ عمید
مانند هم، مثل یکدیگر، شبیه، نظیر،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بسان، شبیه، کفو، مانند، متشابه، مثابه، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، همتا، همسان
فارسی به انگلیسی
Akin, Alike, Analogous, Another, Carbon Copy, Congruent, Double, Duplicate, Esque _, Fellow, Horizontal, Identical, Ine _, Same, Iso-, Kindred, Like, Match, Up, Near, Parallel, Similar, Similarly
فارسی به عربی
علی حد سواء، مثل، مشابه، نظیر
فرهنگ فارسی هوشیار
مخفف مانند، شبیه و نظیر و مانند یکدیگر باشد
فارسی به آلمانی
Gefällt, Gleich, Mögen, Gleich
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
150