معنی همدم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
رفیق، هم نفس، هم زبان، هم سخن، هم پیاله، پیاله شراب. [خوانش: (~. دَ) (ص مر.)]
فرهنگ عمید
همنفس، همصحبت، مونس، همنشین،
حل جدول
انیس
مترادف و متضاد زبان فارسی
انیس، جلیس، دلارام، دمساز، رفیق، مالوف، مصاحب، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، همزبان، همصحبت، همنشین، یار
فارسی به انگلیسی
Associate, Alter Ego, Company, Compeer, Crony, Intimate, Helpmate, Mate
فارسی به عربی
صاحب
فرهنگ فارسی هوشیار
قرین، دوست، ندیم، هم نفس
فرهنگ پهلوی
از نام های برگزیده
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
89