معنی همنشین و انیس

حل جدول

همنشین و انیس

همدم


همنشین

منادم

مونس

برهمن، رفیق، جلیس، هم صحبت، یار

ندیم، دوست، مصاحب، همدم، ملازم

فرهنگ معین

انیس

(اَ) [ع.] (ص.) همدم، همنشین.

مترادف و متضاد زبان فارسی

انیس

آشنا، دلارام، دمخور، دمساز، رفیق، مونس، همدم، همنشین

لغت نامه دهخدا

انیس

انیس. [اَ] (ع ص) مونس. (مهذب الاسماء). انس دهنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || انس گیرنده. (ناظم الاطباء). خوگرفته شده. (غیاث اللغات). همدم و غمخوار و مصاحب. (غیاث اللغات). همدم و یار و رفیق و دوست و مصاحب. || هم خو و هم طبع و هم خصلت. (ناظم الاطباء):
خود باش انیس خود مطلب کس که پیل را
هم گوش بهتر ازپر طاوس پشه ران.
خاقانی.
- انیس اعضا، کنایه از چشم است. (انجمن آرا) (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان).
- || اشاره به محبوب و مطلوب نیز هست. (هفت قلزم) (برهان) (آرای ناصری) (آنندراج).
|| هرچیز مأنوس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || کسی. (منتهی الارب). احد. (مهذب الاسماء): ما بالدار انیس ای احد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، در خانه کسی، احدی نیست. || خروس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).


همنشین

همنشین. [هََ ن ِ] (اِخ) دهی است از بخش خداآفرین شهرستان تبریز که 60 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ فارسی هوشیار

انیس

مونس، انس دهنده، خو گرفته، انس گیرنده، همدم و غمخوار


همنشین

دو کس که با هم یکجا نشسته و مصاحب باشند

نام های ایرانی

انیس

دخترانه، همدم

فرهنگ فارسی آزاد

انیس

اَنِیس، لقب جناب میرزا محمد علی زنوزی که عاشقانه با مولایش حضرت رب اعلی شهید گردید و این لقب را از قبل حضرت اعلی باو عنایت فرموده و ذکر شهادتش را نموده بودند،

اَنِیس، ایضاً لقبی است که حضرت بهاءالله در لوح رئیس به جناب حاجی محمد اسمعیل کاشانی عنایت میفرمایند،

اَنِیْس، یار، همدم، مُوانِس، اُنس گیرنده،

فرهنگ عمید

انیس

انس‌گیرنده، خوی‌گیرنده،
یار، همدم،


همنشین

کسی که با دیگری در یک‌جا بنشیند، هم‌زانو،
همدم، رفیق،
هم‌صحبت، هم‌نشست،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

انیس

اخت، همدم

معادل ابجد

همنشین و انیس

582

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری