معنی همگام
فرهنگ عمید
همقدم، همراه،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
همدوش، همراه، همقدم
فارسی به انگلیسی
Concordant, Concurrent
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ پهلوی
همراه، همسفر
انگلیسی به فارسی
همگام
synchronous
همگام
in step
همگام
synchronous computer
کامپیوتر همگام
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous operation
عمل همگام
معادل ابجد
106