معنی هم صحبت

لغت نامه دهخدا

هم صحبت

هم صحبت. [هََ ص ُ ب َ] (ص مرکب) مصاحب. همنشین:
به هم صحبتان گفت کاین باغ نغز
که منظور چشم است و ریحان مغز.
نظامی.
از این دیو مردم که دام وددند
نهان شو که هم صحبتان بدند.
نظامی.
بسی هم صحبتت باشد در این پوست
ولیکن استخوان، من مغزم ای دوست.
نظامی.
غماز را به حضرت سلطان که راه داد
هم صحبت تو همچوتو باید هنروری.
سعدی.
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز هم صحبت بد جدایی جدایی.
حافظ.

فرهنگ عمید

هم صحبت

هم‌کلام، هم‌سخن، همدم، مصاحب،

حل جدول

هم صحبت

منادم

ندیم

فارسی به انگلیسی

هم‌ صحبت‌

Company, Mate

فرهنگ فارسی هوشیار

هم صحبت

همنشین، مصاحب

معادل ابجد

هم صحبت

545

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری