معنی بامحبت
لغت نامه دهخدا
بامحبت. [م َح َب ْ ب َ] (ص مرکب) (از با+ محبت) که محبت دارد. آنکه با محبت است، دوستدار. محب. و رجوع به محب شود.
فارسی به انگلیسی
Loving
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به عربی
نوع
واژه پیشنهادی
فرانسوی به فارسی
دوستدار , محبت امیز , بامحبت , محبوب.
سوئدی به فارسی
دوستدار، محبت امیز، بامحبت، محبوب،
kelig
دوستدار، محبت امیز، بامحبت، محبوب،
lskande
دوستدار، محبت امیز، بامحبت، محبوب،
معادل ابجد
453