معنی هوک

لغت نامه دهخدا

هوک

هوک. [هََ وَ] (ع اِمص) گولی. (منتهی الارب) (آنندراج). || (مص) گول گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج).

هوک. [هََ] (ع ص) احمق و گول با اندکی زیرکی. یهکوک. (آنندراج) (اقرب الموارد) (منتهی الارب).

هوک. [هَِ وَک ک] (ع ص) گول با اندکی زیرکی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). یهکوک. (منتهی الارب).

هوک. (اِخ) رابرت. فیزیک دان و منجم معروف انگلیس (1635-1703 م.). در رشته ٔ فیزیک کشفیات و تحقیقاتی به عمل آورده و کاشف قانونی است که به نام قانون هوک معروف است.

حل جدول

هوک

ضربه بوکس، دانشمند انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

هوک

انگلیسی چنگک

معادل ابجد

هوک

31

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری