معنی هچل
لغت نامه دهخدا
هچل. [هََ چ َ] (اِ) در تداول عوام، مخمصه. کش و واکش. (یادداشت به خط مؤلف).
- در هچل افتادن، گرفتار شدن. (یادداشت به خط مؤلف).
- در هچل افتادن کسی یا پولی، گرفتار شدن شخص یا از دست رفتن پول چنانکه بازگردانیدنش دشوار بود، یا وصول آن ممتنع باشد. (یادداشت به خط مؤلف).
- در هچل انداختن، گرفتار ساختن و یا قرض دادن پول در محلی که صعب الوصول باشد. (یادداشت به خط مؤلف).
فرهنگ معین
دردسر، گرفتاری، بور، سرخ. [خوانش: (هَ چَ) (اِ.) (عا.)]
فرهنگ عمید
گرفتاری، دردسر، خطر، مخمصه،
* در (تو، به) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
دردسر، گرفتاری، مخمصه، ناراحتی، بور، خجل، دماغسوخته، شرمسار
فارسی به انگلیسی
Hot Water, Jam, Mess, Pickle, Scrape, Trouble
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گرفتاری ودردسروناراحتی. یاتوی هچل افتادن (انداختن) . گرفتاردردسرشدن یا به دردسرانداختن کسی. (اسم) خطر مخمصه کش واکش. یاتوی هچل افتادن. گرفتارشدن دچارمخمصه شدن. یادرهچل افتادن کسی. گرفتارشدن شخص دچار مخمصه شدن. یا درهچل افتادن پولی. درمحلی بکارزدن آن بطوریکه استردادش بسیاردشوار باشد. یا درهچل انداختن کسی. گرفتارکردن وی را. یا درهچل انداختن پولی. بکاربردن آن درجایی که وصول آنبسیار دشوارباشد، بور دماغ سوخته.
معادل ابجد
38