معنی هیولا

لغت نامه دهخدا

هیولا

هیولا. [هََ] (معرب، اِ) ماده ٔ هر چیز. (غیاث اللغات) (آنندراج). مقابل صورت:
هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور
که باشد بی خلاف آنگه ز خردو واحد و یکتا.
ناصرخسرو.
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
خاقانی.
رجوع به هیولی شود.

فرهنگ معین

هیولا

ماده اولی، اصل هر چیز، در فارسی به معنای صورت، هیکل، (عا.) غول، عظیم الجثه. [خوانش: (هَ) [ع.] (اِ.) مأخوذ از یونانی. ]

فرهنگ عمید

هیولا

[عامیانه] جانور وحشی و خیالی با شکل و ساختاری غیرطبیعی، ترسناک، و بسیار بزرگ،
(صفت) [عامیانه، مجاز] بسیار بزرگ،
[مجاز] شخص دارای رفتار غیرانسانی و وحشیانه،
(فلسفه) مادۀ اولی و اصل هرچیز،

حل جدول

هیولا

ماده ازلى در فلسفه

مترادف و متضاد زبان فارسی

هیولا

عظیم‌الجثه، غول، غول‌آسا، غول‌پیکر

فارسی به انگلیسی

هیولا

Behemoth, Chimera, Freak, Leviathan, Monster, Specter

فارسی به عربی

هیولا

بشع، مسک، وحش

تعبیر خواب

هیولا

یک اتفاق غیر منتظره - لوک اویتنهاو

فرهنگ فارسی هوشیار

هیولا

مقابل صورت، ماده

معادل ابجد

هیولا

52

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری