معنی هیکل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
بنای مرتفع، انسان یا حیوان تنومند، جایی در کنیسه که مراسم قربانی را در آن به جا می آورند، بُت خانه، جمع هیاکل. [خوانش: (هَ کَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
پیکر انسان، مجسمه، یا حیوان، تنه،
[مجاز] انسان یا حیوان درشت و تنومند،
صورت ظاهری،
[قدیمی] تعویذی که به بازو یا عضوی از بدن میبستند،
[قدیمی] معبد، بتخانه: چنان دان که این هیکل از پهلوی / بُوَد نام بتخانه ار بشنوی (عنصری: ۳۶۲)،
[قدیمی] تصویر،
حل جدول
بدنه، پیکر، قامت
پیکر انسان، مجسمه، اندام، ریخت، جثه، تنه، انسان یا حیوان تنومند
اندام، ریخت، جثه، بدنه، پیکر، قامت، بت، معبد
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندام، بالا، بدنه، پیکر، تن، تنه، جثه، ریخت، شکل، قامت، قد، بتخانه، بت، معبد
فارسی به انگلیسی
Body, Build, Figure, Form, Frame, Physique
فارسی به عربی
تمثال، شخص
عربی به فارسی
شاسی اتومیل , اسکلت , کالبد , لا شه کشتی , کشتی , بدنه کشتی , تنه کشتی , کشتی سنگین وکندرو , باسنگینی ورخوت حرکت کردن , بزرگ بنظر رسیدن , پوست , قشر , پوست میوه یا بقولا ت , کلبه , خانه رعیتی , پوست کندن , ولگردی کردن
ترکی به فارسی
مجسمه
فرهنگ فارسی هوشیار
صورت و تنه مردم، ریخت
فرهنگ فارسی آزاد
هَیکَل، صورت و قالب مشخص، جثّه و اندام و قامت، تمثال، هر گیاه بلند و بزرگ، حیوانٍ بزرگ و درشت، ساختمان بلند و مُشرف، معبد، کلیسا، محل قربانی در کلیسا (جمع: هیاکل)،
هَیکَل، مجموعه ای از آیات و اعداد و رموز است که در عهد اعلی به شکل پنج ضلعی، مانند هیکل، می نوشتند و برای حفظ و حِؤز به همراه می داشتند (به «جُنَّهُ الاَسماء» مراجعه شود)،
فارسی به آلمانی
Statue (f), Mensch (m), Person (f)
معادل ابجد
65