معنی وارسی
لغت نامه دهخدا
وارسی. [رَ] (حامص مرکب) بازرسی.سرکشی. تفتیش. به معنی سرکشی و بازدید است بر کارهای سپرده به خود یا بر کارهایی که خود به دیگری سپرده. (از فرهنگ ترکتازان). رسیدگی کردن به چیزی یا به کاری. ممیزی. رسیدگی و دقت و غوررسی. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(رَ) (اِمص.) بازرسی، به دقت رسیدگی کردن.
فرهنگ عمید
بازرسی، رسیدگی به کاری یا چیزی، ممیزی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بررسی، پیجویی، تحقیق، تفتیش، تفحص، جستجو، رسیدگی، غور، فحص، کاوش، ممیزی
فارسی به انگلیسی
Check, Control, Inspection, Probe, Scrutiny, Verification
فرهنگ فارسی هوشیار
بازرسی
معادل ابجد
277