معنی وازدن
لغت نامه دهخدا
وازدن. [زَ دَ] (مص مرکب) رد کردن. مردود شمردن. رد کردن چیز معیوب. (یادداشت مؤلف). کنار گذاردن. انتخاب نکردن. نپسندیدن و انتخاب نکردن کالا:
توان خرید به صدجان ز یار نیم نگاه
متاع ناز در این چند روزه وازده است.
(ازآنندراج).
|| پوشیده و پنهان کردن. || زدن. پنبه زدن و حلاجی کردن. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
پس زدن، رد کردن، جداکردن و کنار گذاشتن جنس نامرغوب. [خوانش: (زَ دَ) (مص م.)]
فرهنگ عمید
پس زدن، رد کردن،
حل جدول
ردکردن.
فارسی به انگلیسی
Bounce, Cancel, Refuse, Repel, Repulse
فرهنگ فارسی هوشیار
رد کردن، انتخاب نکردن
فرهنگ عوامانه
ردکردن است.
معادل ابجد
68