معنی والده
فرهنگ معین
(ل د) [ع. والده] (اِفا.) مؤنث والد؛ مادر.
فرهنگ عمید
مادر،
حل جدول
مادر
فرهنگ واژههای فارسی سره
مادر
مترادف و متضاد زبان فارسی
ام، ام، مامان، مادر، ننه،
(متضاد) پدر، والد
فارسی به انگلیسی
Mother, Parent
فارسی به عربی
ام
فرهنگ فارسی هوشیار
مادر مام (اسم) مادر ام: ((مگر پیش ازمرگ روی آن پدربزرگواربازبینم وبرین کار زود باید که برسد و (بر) والده من سلام بخواند. )) یا والده آقا مصطفی. زن خانه و مادر بچه های شخص زوجه. والده بچه ها. مادر بچه ها والده آقا مصطفی زوجه.
معادل ابجد
46