معنی واکر
لغت نامه دهخدا
واکر. [ک ِ] (ع ص) مرغ به آشیانه درآینده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرغی که در آشیانه باشد. (فرهنگ خطی).
چشم و گوش واکر...
چشم و گوش واکردن. [چ َ / چ ِ م ُ ک َ دَ] (مص مرکب) تمیز در نیک و بد پیدا کردن. (آنندراج). با آگاهی و بصیرت در امری اقدام کردن:
تا کی ای مرغ سحر این ناله های بی اثر
صبر کن تا غنچه ٔ گل چشم و گوشی واکند.
تأثیر (از آنندراج).
چند روزی تربیت ای باغبان موقوف دار
تا چمن از نرگس و گل چشم وگوشی واکند.
مخلص کاشی (از آنندراج).
رجوع به چشم و گوش باز شود.
حل جدول
عصاى چهارپایه
جان واکر
مخترع کبریت
رمان واکر پرسى
آخرین جوان مرد
از فیلم های هال واکر
راه سرزمین رویاها
عصای چارپایه
واکر
عصاى چهارپایه سالمندان
واکر
عصاى چهارپایه
واکر
فارسی به انگلیسی
Walker
سخن بزرگان
خنده، بُرسی است که تار عنکبوت های قلب را میزداید.
واژه پیشنهادی
رنگ ارغوانی
از کتابهای غیر داستانی آلیس واکر شاعر و رماننویس آمریکایی آفریقایی تبار
گفتگوی پما چودرن و آلیس واکر
برو دختر
مخترع اولین کبریت شیمیایی در سال 1827 میلادی
جان واکر
معادل ابجد
227