معنی واکس

لغت نامه دهخدا

واکس

واکس. (از انگلیسی، اِ) ماده ٔسیاه که بدان کفشها را سیاه می کنند. (ناظم الاطباء).ماده ٔ مرکبی است که برای جلا دادن کفش و چیزهای چرمی به آنها مالیده می شود و مطابق رنگ چرم ساخته می گردد. (فرهنگ نظام). رنده. یرندج. (یادداشت مؤلف). رنگی که بروی کفش چرمین و جیر زنند تا تابان و براق شود و آن به رنگهای مختلف و غالباً مشکی و قهوه ای است.

فرهنگ معین

واکس

[روس.] (اِ.) ماده چربی که رنگ های مختلف دارد و رویه کفش را با آن تمیز و براق کنند.

فرهنگ عمید

واکس

مادۀ روغنی مرکب از دوده و چربی و سولفات گوگرد که برای سیاه کردن کفش‌های چرمی به کار می‌رود،

حل جدول

واکس

خوراک کفش

فارسی به انگلیسی

تعبیر خواب

واکس

واکس زدن: دیگران از شما خوششان خواهد آمد اگر وادی اندک است، دلیل که او را کاری زشت پدید آید. - لوک اویتنهاو

فرهنگ فارسی هوشیار

واکس

ماده سیاهی که با آن کفشها را واکس زنند و آنها را جلا دهند و مطابق رنگ چرم گردد

معادل ابجد

واکس

87

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری