معنی واکس
فارسی به انگلیسی
Wax
فرهنگ فارسی هوشیار
ماده سیاهی که با آن کفشها را واکس زنند و آنها را جلا دهند و مطابق رنگ چرم گردد
واکس خورده
(صفت) با واکس براق شده (کفش) .
واکس خوردن
(مصدر) با واکس براق شدن (کفش) .
واکس زدن
مومه زدن اندودن بامومه (مصدر) با واکس براق کردن (کفش) .
تعبیر خواب
واکس زدن: دیگران از شما خوششان خواهد آمد اگر وادی اندک است، دلیل که او را کاری زشت پدید آید. - لوک اویتنهاو
لغت نامه دهخدا
واکس خوردن. [خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) واکس خوردن کفش، با واکس براق و تابان شدن آن. رجوع به واکس شود.
واکس زدن
واکس زدن. [زَ دَ] (مص مرکب) واکس بروی کفش مالیدن. کفش را با واکس برّاق و تابان کردن. رجوع به واکس شود.
واکس
واکس. (از انگلیسی، اِ) ماده ٔسیاه که بدان کفشها را سیاه می کنند. (ناظم الاطباء).ماده ٔ مرکبی است که برای جلا دادن کفش و چیزهای چرمی به آنها مالیده می شود و مطابق رنگ چرم ساخته می گردد. (فرهنگ نظام). رنده. یرندج. (یادداشت مؤلف). رنگی که بروی کفش چرمین و جیر زنند تا تابان و براق شود و آن به رنگهای مختلف و غالباً مشکی و قهوه ای است.
واکس زن
واکس زن. [زَ] (نف مرکب) آن که واکس بروی کفش زند. واکسی. واکس زننده.
واکس زنی
واکس زنی. [زَ] (حامص مرکب) عمل واکس زن. || (اِ مرکب) جائی که در آن کفش را واکس زنند. محل کار واکس زن.
واکس خورده
واکس خورده. [خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ] (ن مف مرکب) کفش واکس خورده، کفشی که بر اثر واکس زدن شفاف و تابان شده است. کفش براق. واکس زده.
فرهنگ عمید
مادۀ روغنی مرکب از دوده و چربی و سولفات گوگرد که برای سیاه کردن کفشهای چرمی به کار میرود،
فرهنگ معین
[روس.] (اِ.) ماده چربی که رنگ های مختلف دارد و رویه کفش را با آن تمیز و براق کنند.
حل جدول
خوراک کفش
فارسی به عربی
ثقل
معادل ابجد
87