معنی واکسیناسیون

لغت نامه دهخدا

واکسیناسیون

واکسیناسیون. [یُن ْ] (فرانسوی، اِ) مایه زنی. (لغات فرهنگستان). واکسن کوبی. واکسن زدن. مایه کوبی. رجوع به واکسن شود.

فرهنگ معین

واکسیناسیون

[فر.] (اِ.) محل تلقیح واکسن، مایه زنی.

فرهنگ عمید

واکسیناسیون

عمل وارد کردن واکسن به بدن کسی، میاه‌کوبی،

حل جدول

واکسیناسیون

عمل واکسن زدن

مایه کوبی

مایه‌کوبی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

واکسیناسیون

مایه کوبی

مترادف و متضاد زبان فارسی

واکسیناسیون

آبله‌کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه‌کوبی

فرهنگ فارسی هوشیار

واکسیناسیون

واکسن زدن، مایه کوبی

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

واکسیناسیون

274

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری