معنی واگذار کردن

لغت نامه دهخدا

واگذار کردن

واگذار کردن. [گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) واگذار نمودن. تفویض کردن. تسلیم کردن. (ناظم الاطباء). سپردن. تحویل دادن. انتقال دادن ملکی یا مالی را به کسی: خانه را به او واگذار کردم. || ترک کردن. (ناظم الاطباء). رها کردن. یله کردن. دست برداشتن از چیزی. || سپردن. حواله کردن. محول کردن.
- واگذار کردن به خدا، حواله به خدا کردن. به خدا سپردن. (ناظم الاطباء).

حل جدول

واگذار کردن

وادادن

ارجاع

فارسی به انگلیسی

واگذار کردن‌

Allot, Concede, Donate, Give, Leave, Relegate, Relinquish, Render, Transfer, Yield

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

واگذار کردن

اترک، استسلام، اعط، تنازل، خصص، نقل

فرهنگ فارسی هوشیار

واگذار کردن

(مصدر) تسلیم کردن -. 2 ترک کردن، بعهده کسی محول کردن: ((اداره هر قسمت ازکشور خود رابیکی ازامرا واگذار کرد. ))

معادل ابجد

واگذار کردن

1202

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری