معنی واگذار کردن
لغت نامه دهخدا
واگذار کردن. [گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) واگذار نمودن. تفویض کردن. تسلیم کردن. (ناظم الاطباء). سپردن. تحویل دادن. انتقال دادن ملکی یا مالی را به کسی: خانه را به او واگذار کردم. || ترک کردن. (ناظم الاطباء). رها کردن. یله کردن. دست برداشتن از چیزی. || سپردن. حواله کردن. محول کردن.
- واگذار کردن به خدا، حواله به خدا کردن. به خدا سپردن. (ناظم الاطباء).
واگذار
واگذار. [گ ُ] (اِمص مرکب) ترک. تسلیم. تفویض. (ناظم الاطباء).
- واگذار شدن، تفویض شدن. (ناظم الاطباء).
فارسی به انگلیسی
Allot, Concede, Donate, Give, Leave, Relegate, Relinquish, Render, Transfer, Yield
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) تسلیم کردن -. 2 ترک کردن، بعهده کسی محول کردن: ((اداره هر قسمت ازکشور خود رابیکی ازامرا واگذار کرد. ))
واگذار
تسلیم. تفویض
واگذار شدن
(مصدر) تسلیم شدن چیزی و امری بکسی، ترک شدن، بعهده کسی محول شده: ((حکومت خراسان و سیستان و مازندران در سال 799 به شاهرخ تیموری و اگذار شد. )
حل جدول
فارسی به عربی
اترک، استسلام، اعط، تنازل، خصص، نقل
بدیگری واگذار کردن
امت
باقباله واگذار کردن
عمل
بکسی واگذار کردن
رث
واگذار کننده
ناقل الملکیه
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترک، تسلیم، تفویض، رها، صرفنظر، ول
واژه پیشنهادی
دِه
فارسی به ترکی
havale etmek
معادل ابجد
1202