معنی وخ

لغت نامه دهخدا

وخ

وخ. [وَ / وُ] (صوت) کلمه ای است که در موقع خوش آیند بودن چیزی میگویند. (ناظم الاطباء). مرادف واه واه. (غیاث اللغات):
خدا داده ست فوقی را چنین دردانه ای وخ هی
که با انداز معشوقی هزاران عشوه ضم دارد.
فوقی (آنندراج).
|| علامت تعجب است.
- وخ جان. (ناظم الاطباء). رجوع به همین مدخل شود.
- وخ وخ، واه واه. کلمه ٔ تحسین است. (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه.

وخ. [وَخ خ] (ع اِ) رنج. (منتهی الارب) (آنندراج). رنج و درد. (ناظم الاطباء). || آهنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). قصد و آهنگ. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

وخ

(وَ) (شب جم.) کلمه ای که در هنگام لذت بردن از چیزی یا ابراز شگفتی بیان شود.

فرهنگ عمید

وخ

در مقام شگفتی از خوبی و زیبایی چیزی یا هنگام لذت از چیزی خوشایند می‌گویند، وه،

حل جدول

وخ

کلمه شگفتی

فرهنگ فارسی هوشیار

وخ

(صفت) کلمه ایست که در هنگام خوشایند بودن یالذت بردن ازچیزی گویند.

معادل ابجد

وخ

606

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری