معنی ورجاوند
لغت نامه دهخدا
ورجاوند. [وَ وَ] (ص مرکب) ارجمند. برازنده. || دارای فره ایزدی. خداوند ارج. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
(وَ وَ) [په.] (ص.) ارجمند، گران قدر.
فرهنگ عمید
بلندپایه، ارجمند، برازنده،
نیرومند،
حل جدول
بلندپایه
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارجمند، ارزشمند، برازنده، فرهمند، محترم، گرامی،
(متضاد) بیمقدار
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) ارجمند برازنده، دارای فره ایزدی خداوند ارج.
معادل ابجد
270