معنی وفادار
لغت نامه دهخدا
وفادار. [وَ] (نف مرکب) وفادارنده. کسی که در دوستی، زناشوئی یا خدمت به مردم، صادق و صمیمی باشد.باوفا. پابرجا و استوار در نگاهداشت پیمان و وفا.
وفادار. [وَ] (اِخ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
فرهنگ معین
(~.) [ع - فا.] (ص فا.) کسی که در دوستی، زناشویی یا خدمت به مردم صادق باشد.
فرهنگ عمید
باوفا، کسی که در دوستی پایداری کند،
حل جدول
وفی
مترادف و متضاد زبان فارسی
باوفا، صدوق، وفاخواه، وفامند،
(متضاد) بیوفا
فارسی به انگلیسی
Adherent, Ardent, Devoted, Faithful, Liege, Loyal, Staunch, True, Truehearted, Trustworthy, Trusty
فارسی به عربی
موالی
فرهنگ فارسی هوشیار
توختار ویدای (این واژه از ویدا به مانک گم و گمشده و هویدا جداست)
فارسی به ایتالیایی
fedele
معادل ابجد
292