معنی ویراستن
لغت نامه دهخدا
ویراستن. [ت َ] (مص) پیراستن. رجوع به پیراستن شود.
فارسی به انگلیسی
Correct, Edit, Gloss, Retouch, Rewrite
حل جدول
ادیت، ویرایش
پالایش ادبی
ویراستن
پالایش ادبی متن
ویراستن
ادیت ، ویرایش
ویراستن
ادیت کردن مطلبی
ویراستن
فرهنگ فارسی هوشیار
پیراستن: ((. . . و کندرو سریشم ماهی و پوست نار و گلنار و مازوی خام و تتری و آن بیخ که پوست گران پوست ویرایند بوی. . . ))
فرهنگ معین
(تَ) (مص م.) پیراستن، آراستن.
فرهنگ عمید
ویرایش کردن. = ویرایش
[قدیمی] دباغی کردن،
فارسی به عربی
تحریر
فرانسوی به فارسی
آلمانی به فارسی
ویراستن.
معادل ابجد
727