معنی پاتوق

فرهنگ معین

پاتوق

(تُ) [فا - تر.] (اِمر.) = پاتوغ: محلی که همیشه در آنجا عده ای گرد هم آیند.

فرهنگ عمید

پاتوق

جایی که کسی معمولاً ساعت‌های بیکاری خود را در آن می‌گذراند،
[قدیمی] جایی که پرچم را نصب کنند و گروهی دور آن جمع شوند، پای عَلَم،

حل جدول

پاتوق

مرکز، محل اجتماع، مقر، موعدگاه.

مرکز، محل اجتماع، مقر، موعدگاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

پاتوق

پاتوغ، کانون، لنگر، مجمع، محفل، مرکز، میعادگاه، وعده‌گاه

فارسی به انگلیسی

پاتوق‌

Den, Haunt, Nest, Port Of Call, Rendezvous, Tryst

فارسی به عربی

پاتوق

محطه، مزار، ملتقی

فرهنگ فارسی هوشیار

پاتوق

پاطوق: ترکی گرد گاه، پا درفش نیشمک (اسم) پای علم جایی که رایت و درفش را نصب کنند، محل گرد آمدن، محل اجتماع لوطیان در بعضی شهرهای ایران، روز عاشورا دسته های بعضی محلات ممتاز توغ را حرکت دهند. زیر و اطراف توغ را (پاتوغ) گویند پاتوق پاطوق.

فرهنگ عوامانه

پاتوق

مرکز, محل اجتماع, مقر, موعدگاه.

واژه پیشنهادی

پاتوق

سردم

معادل ابجد

پاتوق

509

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری