معنی پاسوز

لغت نامه دهخدا

پاسوز

پاسوز. (ن مف مرکب) در تداول عامیانه. عاشق شیفته.
- پاسوز کسی شدن، زیان بردن بعلت دوستی و محبت با کسی.

فرهنگ فارسی هوشیار

پاسوز

عاشق شیفته. یا پاسوز کسی شدن. زیان بردن بعلت دوستی و محبت با کسی.

حل جدول

پاسوز

عاشق و دلداده


پاسوز شدن

به پای کسی یا چیزی هدر رفتن و سوختن


عاشق و دلداده

پاسوز

مترادف و متضاد زبان فارسی

پاسوز

خاسر، زیانمند، اسیر، گرفتار، درگیر، شیفته، عاشق

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

پاسوز

76

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری