معنی پاک شده
لغت نامه دهخدا
پاک شده. [ش ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) سترده. زدوده. ممحو. ممحوه. ممحی. ممحیه. محو شده. زایل شده. مطموس. مطموسه. منسوخ. محکوک. ممحوق. ممحوقه. || بری. عاری. || پاک. زکّی. منقّح. مطهّر.
فرهنگ عمید
پاکیزهشده،
سترده، زدوده، محوشده،
حل جدول
زدوده
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) سترده زدوده زایل شده محو شده مطموس منسوخ محکوک ممحوق، بری عاری، پاک پاکیزه زکی منقح مطهر.
واژه پیشنهادی
مزکی
معادل ابجد
332