معنی پایدار ماندن

لغت نامه دهخدا

پایدار ماندن

پایدار ماندن. [دَ] (مص مرکب) باقی ماندن. بر قرار ماندن. ثابت ماندن:
نماند کسی در جهان پایدار
همه نام نیکو بود یادگار.
فردوسی.
شما را خماند همان روزگار
نماند خماننده هم پایدار.
فردوسی

حل جدول

فارسی به انگلیسی

پایدار ماندن‌

Abide, Endure, Perdure

معادل ابجد

پایدار ماندن

363

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری