معنی پرنعمت
لغت نامه دهخدا
پرنعمت. [پ ُ ن ِ م َ] (ص مرکب) بسیارمال. پرکالا و اطعمه: باکالنجار و جمله ٔ گرگانیان خانه ها بگذاشته بودند پرنعمت و ساخته سوی ساری برفته. (تاریخ بیهقی).
فرهنگ عمید
جایی که میوه، خواربار، و متاع فراوان باشد،
حل جدول
نعیم
فارسی به انگلیسی
Fat
معادل ابجد
762