معنی پروازکننده
حل جدول
انگلیسی به فارسی
نام های ایرانی
پسرانه، پروازکننده، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه غسانیان در زمان حکومت ساسانیان
فرهنگ عمید
پروازکننده،
(اسم) هر جانوری که در هوا پرواز کند،
هر جانوری از خانوادۀ پرندگان،
طایر
پروازکننده،
(اسم) پرنده،
(اسم) پرندهای که به آن فال میزنند،
(اسم) [مجاز] فال،
* طایر فلک: [قدیمی] فرشته،
* طایر قدس: = * طایر فلک
طیار
پروازکننده،
چست و چالاک، تیزرو،
(اسم) زبانۀ ترازو،
(اسم) ترازو: عطای او از آن بگذشت کآن را / توان سختن به شاهین و به طیار (فرخی: ۱۴۴ حاشیه)،
(اسم) عیار درم،
(اسم) نوعی قایق و کشتی تندرو،
مترادف و متضاد زبان فارسی
پرنده، طیر، مرغ، پروازکننده، تایر، چرخ وسائط نقلیه،
(متضاد) تیوپ، تویی
لغت نامه دهخدا
پرگشای. [پ َگ ُ] (نف مرکب) پرگشاینده. پروازکننده:
ماه رجب که هست همایون ترین همای
از آشیان فضل خدایست پرگشای.
سوزنی.
تندپرواز
تندپرواز. [ت ُ پ َرْ] (ص مرکب) به شتاب پروازکننده. (ناظم الاطباء). تیزپر. که سریع پرواز کند. و رجوع به تند شود.
اطیر
اطیر. [اَطْ ی َ] (ع ن تف) پروازکننده تر. پرنده تر.
- امثال:
اطیر من جراد.
اطیر من حباری.
اطیر من عقاب. (یادداشت مؤلف).
تیزپران
تیزپران. [پ َرْرا] (نف مرکب) تند و بلند پروازکننده:
به ابر اندارن تیزپران عقاب
نهنگ دلاور به دریای آب.
فردوسی.
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
شب پرواز
شب پرواز. [ش َ پ َ] (ص مرکب) آنکه شب پرواز کند. پروازکننده به شب. || (اِ مرکب) هواپیماهای شب پرواز که شب بر آسمان برشوند و سیر کنند. (از یادداشت مؤلف).
بال زن
بال زن. [زَ] (نف مرکب) جنباننده ٔ بال. حرکت دهنده ٔ بال. بال زننده. (ناظم الاطباء). || پران. (آنندراج). پروازکننده. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). پرنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || جنبنده. || (اِ) کار و بار. (ناظم الاطباء).
معادل ابجد
345