معنی پرواز کردن
لغت نامه دهخدا
پرواز کردن. [پ َرْ ک َ دَ] (مص مرکب) پریدن. طیران:
بهوا درنگر که لشکر برف
چون کنند اندرو همی پرواز
راست همچون کبوتران سفید
راه گم کردگان ز هیبت باز.
آغاجی.
برآمد ابر پیریت از بناگوش
مکن پرواز گرد رود و بگماز.
کسائی.
صواب آن است که در اوج هوا پرواز کنی. (کلیله و دمنه).
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Fly, Soar, Wing
فارسی به ترکی
uçmak, havalanmak
فارسی به عربی
تنین، ذبابه، طائره ورقیه، طیران
تعبیر خواب
اگر بیند چون مرغ از جائی به جائی می پرید، دلیل که به سفر رود و به قدر بلندی و پریدن وی از زمین بلندی و شرف یابد. اگر بیند راست به آسمان می رفت، دلیل که او مضرت رسد. اگر بیند چندان پرواز کرد در هوا که به آسمان رسید و در آسمان ناپدید شد و زمین نیامد، دلیل که زود از دنیا رحلت کند. - حضرت دانیال
اگر کسی بیند از جانب قبله بپرید و باز به جای خویش آمد، دلیل که از سفر زود بازآید، بامنفعت بسیار، خاصه چون بیند که پرها دارد. اگر بیند بی پر همی پرید، دلیل که ازحال خود بگردد. اگر بیند از بام خویش به بامی دیگر می پرید، دلیل که زن طلاق دهد و زنی دیگر خواهد یا کنیزکی خرد. - محمد بن سیرین
اگر دید به آسمان بپرید، دلیل که حج کند. اگر دید از سرای خود به سرای مجهول بپرید، دلیل که اجل او نزدیک باشد و باید از گناه توبه کند. اگر بیند پرها داشت، لیکن به خلاف پر مرغان، دلیل که بیمار شود و به نزدیک هلاک رسد و عاقبت شفا یابد. اگر دید از جائی به جائی پرواز نمود، دلیل که سفر نماید. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
پریدن در خواب بر پنج وجه است. اول: سفر. دوم: حج. سوم: بزرگی. چهارم: تغییر حال. پنجم: بیماری و مرگ - امام جعفر صادق علیه السلام
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) پریدن تطییر پرواز زدن پرواز گرفتن بپرواز رسیدن بپرواز بر شدن.
فارسی به ایتالیایی
volare
فارسی به آلمانی
Drachen (m), Flucht (f), Flug (m)
واژه پیشنهادی
هوایی گشتن
معادل ابجد
490