معنی پرچانگی

لغت نامه دهخدا

پرچانگی

پرچانگی. [پ ُ ن َ / ن ِ] (حامص مرکب) پرگوئی. حالت و چگونگی پرچانه.
- پرچانگی کردن، بسیار گفتن. زنخ زدن.

فرهنگ عمید

پرچانگی

پرگویی، بسیارگویی،

حل جدول

پرچانگی

پرگویی، بسیارگویی، پرحرفی

مترادف و متضاد زبان فارسی

پرچانگی

پرحرفی، پرگویی، روده‌درازی، وراجی،
(متضاد) کم‌حرفی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

پرچانگی

حالت و چگونگی پرچانه پرگویی.

معادل ابجد

پرچانگی

286

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری