معنی پس انداز کردن
لغت نامه دهخدا
پس انداز کردن. [پ َ اَ ک َ دَ] (مص مرکب) یخنی نهادن. ذخیره کردن. اندوختن. پس دست نگاه داشتن. پستائی کردن. پس افکندن. اذّخار.
پس انداز
پس انداز. [پ َ اَ] (ن مف مرکب) ذُخر. ذخیره. پس افکند. پس اوگند. یخنی. نهاده. چیز نهادن کرده. اندوخته. الفغده. دست پس. پس دست. پستائی.
- صندوق پس انداز، صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند.
حساب پس انداز
حساب پس انداز. [ح ِ ب ِ پ َ اَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) حسابی مخصوص که در بانکها برای تشویق مردم به صرفه جوئی و پس انداز کردن و ثروت اندوختن باز میگردد ومعمولاً سود بیشتری برای اندوخته ٔ آن منظور میشود.
فارسی به انگلیسی
By, Reserve, Save
فارسی به ترکی
tasarruf etmek, para biriktirmek
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
فارسی به عربی
فارسی به ایتالیایی
risparmiare
فارسی به آلمانی
Ersparen, Retten, Sichern retten, Sichern, Sparen, Spart
حل جدول
فرهنگ عمید
پسافکند، پسافکنده، اندوخته، ذخیره،
(اقتصاد) پولی که از صرفهجویی در هزینه برای روز مبادا ذخیره کنند،
معادل ابجد
399