معنی پل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(پُ) [په.] (اِ.) آن چه که دو قسمت جدا از هم را به یکدیگر وصل کند.، ~ خر بگیری کنایه از: معبری که به آسانی نتوان از آن گذشت.
کرت، مرزی که فاصله شود میان قطعه های کشت، پا، پاشنه پا، هر چیز را که ریسمان بر کمرش بندند و در کشاکش آرند تا بانگ کند. [خوانش: (پَ یا پِ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
طاقی که با آجر، چوب، یا فلز بر روی رودخانه، دره، خیابان، و امثال آن درست کنند تا بتوان از روی آن عبور کرد، پول، خدک،
(ورزش) در کُشتی، وضع و حالتی از بدن که کشتیگیر سر و کف پاهای خود را روی زمین بگذارد و سینه و شکم را بالا نگه دارد تا شانههایش به زمین نرسد،
* پل صراط: پلی بسیارطولانی و باریکتر از موی بر فراز دوزخ که در قیامت باید از آن عبور کنند تا به بهشت رسند
* پل معلق: پلی که پایه ندارد و در دو طرف آن دو آهن قوسیشکل قرار میدهند و سرهای آنها را بر روی زمین یا بر روی کوه محکم میکنند و خود پل را بهوسیلۀ میلههای ضخیم به آن آهنها آویزان میکنند،
پاشنۀ پا: همیشه کفش و پلش را کفیده ببینم من / به جای کفش و پلش دل کفیده بایستی (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۴)،
قطعۀ زمینی که برای زراعت آماده کرده و کنارههای آن را اندکی خاک ریخته و بالا آورده باشند، پُلوان، کرت،
حل جدول
گذرگاه رود، معبر رودخانه، جسر، فنی در کشتی
کرپی
گذرگاه رود
گذرگاه رود، معبر رودخانه
معبر رودخانه
فنی در کشتی
جسر
مترادف و متضاد زبان فارسی
جسر، خدک، قنطره
فارسی به انگلیسی
Barbican, Bridge
فارسی به ترکی
köprü
تعبیر خواب
پل در خواب پادشاه است یامردی بزرگ، که مردمان به سبب او به مراد برسند. - محمد بن سیرین
پل در خواب تاویلش نیکو باشد. اگر دید از پل گذشت، دلیل که از پادشاه او را عز و جاه رسد و از او منفعت بیند. اگر دید بنائی بر پل می نهاد و عمارت می کرد، دلیل که ولایت و شاهی یابد و مال بسیار او را جمع شود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
پل در خواب بر چهار وجه است. اول: مردی است که همه مردمان را به کار آید و حاجت همه کس را روا کند. دوم: پادشاه. سوم: نیکوئی و کامرانی یافتن. چهارم: مال بسیار حاصل کردن. اگر بیند پل بیفتاد و خراب شد، دلیل است بر تباهی حال پادشاه و نقصان ملک او. - امام جعفر صادق علیه السلام
گویش مازندرانی
حشره ای است از خانواده ی پروانگان که از پروانه بزرگ تر است...
آغل، جای گاه گوسفندان، شیروانی خانه، بوته، آسایش گاه...
گرما، انعکاس حرارت، هوای شرجی، علفی صحرایی را برگ های...
بوته، قارچ، کپک روی ماست، نان و غیره
زوار چوبی که زیر پوشش سقف بر روی هلا میخ می شود
تنوره ی آتش – شعله ی آتش
زمین مسطح که به صورت دایره وار اطراف آن حصار گردیده باشد...
نام دهکده ای در کوهستان واقع درحوزه ی شهرستان نور
گاو بدون شاخ – قوچ بدون شاخ
پل
فرهنگ فارسی هوشیار
طاقی که با آجر چوب یا آهن بر رودخانه یا دره برای عبور ومرور مردم و وسائط نقلیه درست کنند
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Brücke (f), Überbrücken
معادل ابجد
32