معنی پلاستیک
فرهنگ معین
(پِ) [انگ.] (اِ.) نام عمومی اقسام فرآورده های پلیمری دارای منشأ آلی که در دمای معمولی پایدارند ولی به وسیله حرارت یا فشار می توان آن ها را شکل داد و به صورت ورقه، میله یا رشته درآورد.
فرهنگ عمید
مادهای از جنس سلولوئید و لاستیک که آن را بهصورت مایع در قالب میریزند و اشیای مختلف از آن میسازند،
هر مادۀ شکلپذیر که قابل قالبریزی باشد،
حل جدول
اختراعی از جان وسلی هیات
فارسی به انگلیسی
Plastic
فارسی به ترکی
plastik
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی ریخت پذیر، با فتساز آنچه بتواند جای بافت های از میان رفته ی گیاهی یا جانوری را پر کند، تپنگه ماده ای که در تپنگ (قالب) ریزند و از آن چیزهای گوناگون سازند (اسم) ماده ای که قابل پیوند یا قابل دخول در انساج حیوانی یا گیاهی باشد ماده ای که بتواند جای انساج منهدم شده و از بین رفته حیوانی یا گیاهی را پر کند و همان وظیفه را انجام دهد، ماده ای که جهت قالب گیری چیزی بکار آید، ماده ای شبیه رزین که از آن اشیا ء مختلف سازند. ماده ای که جهت قالب گیری وساختن چیزی بکار برود
فارسی به ایتالیایی
plastica
واژه پیشنهادی
نایلون
معادل ابجد
523