معنی پلنگان

لغت نامه دهخدا

پلنگان

پلنگان. [پ َ ل َ] (اِخ) نام موضعی در هشت میلی توسکابن. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 60 و61).

پلنگان. [پ َ ل َ] (اِخ) (ده...) موضعی در دوفرسخ ونیمی میانه ٔ جنوب و مشرق نیریز و در چهارفرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق طارم. (فارسنامه ٔ ناصری).


پلنگان اسطلخ

پلنگان اسطلخ. [پ َ ل َ اِ طَ] (اِخ) نام استخری نزدیک قلعه ٔ پلنگان و ترک اسطلخ در مازندران. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 61).


قلعه پلنگان

قلعه پلنگان. [ق َ ع َ پ َ ل َ] (اِخ) در یک ساعت وسه ربعی داغمرز واقع است. و در کنار غربی شبه جزیره ساخته شده است. هشت ضلعی است با برجی در طرفین آن، فاصله بین برجها هشتاد قدم است. در زمان ناصرالدین شاه 35 تن از سربازان پادگان اشرف در این قلعه برای حفاظت قشون شاهی و مقابله حملات دزدان ترکمن بودند. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 89).


ابارد

ابارد. [اَ رِ] (ع اِ) ج ِ ابرد. پلنگان.


انمار

انمار. [اَ] (ع اِ) خطهای پای گاو دشتی. (آنندراج) (منتهی الارب). || ج ِ نَمِر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پلنگان. (غیاث اللغات).

حل جدول

پلنگان

ابارد


ابارد

پلنگان

گویش مازندرانی

پلنگان

قلعه ایست در شبه جزیره میانکاله ی بهشهر


پلنگان اسل

آبگیری است در شبه جزیره میانکاله ی بهشهر


گواسل

ازآبگیرهای منطقه پلنگان در شبه جزیره ی میانکاله

بانک شعر

دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود

جای افسوس است از این که ایران از بین برود و آشیانه و جایگاه حیوانات درنده وحشی بشود.

فرهنگ فارسی هوشیار

نمار

(تک: نمر) پلنگان یوز پلنگان


عسابر

(تک: عسبر) پلنگان


انمار

(تک: نمر) پلنگان به آب خوشگوار ارسیدن

معادل ابجد

پلنگان

153

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری