معنی پوشاندن
لغت نامه دهخدا
پوشاندن. [دَ] (مص) رجوع به پوشانیدن شود.
فرهنگ عمید
جامه به تن کسی کردن،
در پرده کردن، پنهان ساختن،
پردهپوشی کردن،
روپوش روی چیزی کشیدن،
حل جدول
ستر
مترادف و متضاد زبان فارسی
بر کردن، پوشانیدن، اخفا، پردهپوشی، نهفتن، فراگرفتن، کسف
فارسی به انگلیسی
Apparel, Blanket, Bury, Case, Cloak, Clothe, Coat, Cover, Curtain, Disguise, Hide, House, Invest, Mantle, Mask, Mat, Muffle, Obscure, Shroud, Spread, Surface, Veil, Whelm, Wrap
فارسی به ترکی
örtmek
فارسی به عربی
اغطس، اکس، انقش، بطانیه، حجاب، ستره، طابق، ظرف، غطاء، قناع، کفن، معطف، مغیم، ملابس
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) -1 جامه بتن کسی کردنجامه در بر کسی کردن ملبس کردن در پوشانیدن. ، پنان ساختن پرده پوشی کردن مخفی کردن. -3 مستور کردن فرا گرفتن پوشاند: سبزه سراسر زمین را پوشانیده، کسف. -5 تعیین کردن پشتوانه در بانک.
فارسی به ایتالیایی
coprire
فارسی به آلمانی
Bekleiden, Bezug, Decke (f), Deckel (m), Decken, Deckung (f), Einhüllen, Jacke (f), Jackett (n), Mantel [noun], Maske (f), Maskieren, Schleier [noun], Bettdecke (f), Decke (f)
واژه پیشنهادی
طی، اندود
معادل ابجد
413