معنی پژوهشگر ادبی با نام سعید
حل جدول
لغت نامه دهخدا
مترادف و متضاد زبان فارسی
پژوهنده، جستجوگر، متتبع، متجسس، متفحص، محقق
فارسی به انگلیسی
Inquisitor, Researcher, Student
فارسی به ایتالیایی
ricercatore
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکی به فارسی
ادبی
عربی به فارسی
ادبی , کتابی , ادیبانه , ادیب , وابسته به ادبیات , ادبیاتی
فرهنگ معین
(~.) [ع - فا.] (ص نسب.) نوشته ای که موضوع و سبک آن ادبی باشد، نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد.
معادل ابجد
1788