معنی پیروزیها

حل جدول

پیروزیها

فتوحات

لغت نامه دهخدا

یوسف

یوسف. [س ُ] (اِخ) ابن یعقوب بن عبدالحق مرینی، سلطان ناصرلدین اﷲ، مکنی به ابویعقوب. از پادشاهان دولت مرینی در مغرب اقصی بود. به سال 685 هَ. ق. پس از وفات پدر مردم بدو بیعت کردند. ابتدا در جزیرهالخضراء بود. پس به فاس مهاجرت کرد. با دشمنان و مدعیان داخلی و خارجی جنگهایی کرد و پیروزیها و شکستهایی دید. هنگامی که در کاخ خود در منصوره خوابیده بود یکی از غلامان خصی بدو حمله کرد و به چندین طعن نیزه شکم او را درید و روده هایش را برید. یوسف بیش از چند ساعت زنده نماند. جنازه ٔ او را به رباط شاله بردند و به خاک سپردند (سال 706 هَ. ق.). وی بخشنده و مهربان و رعیت نواز و دلیر و نیرومند بود و نخستین سلطانی بود که دولت بنی مرین را به رونق و عظمت رسانید. تولد وی به سال 638 هَ. ق. بوده است. (از اعلام زرکلی).


شارل پنجم

شارل پنجم. [ل ِ پ َ ج ُ] (اِخ) معروف به شارل دانا پسر ژان دوم معروف به ژان لوبن و بون دولوگزامبورگ. وی بسال 1337 م. درونسن تولد و بسال 1380 م. وفات یافت. در سال 1356م. پس از اسارت ژان دوم، نایب السلطنه ٔ قلمرو فرانسه گردید. اغتشاشاتی را که در زمان حکمرانی اتین مارسل در شهر پاریس بروز نمود دریافت و بسال 1360 م. قرارداد برتینیی را با انگلستان منعقد ساخت. در سال 1364 م. بپادشاهی رسید و صلح را بر شارل بد تحمیل نمود و قلمرو سلطنت را از چنگ چریکهای خارجی غارتگر آزاد کرد و تا سال 1375 م. همه ٔ ولایاتی را که بدست انگلیسیها افتاده بود از تصرف آنان خارج ساخت. این پیروزیها ببرکت حزم سیاسی وی و دلاوری سردارانش دوگکلن، دو کلیسون و دو بوسیکو بدست آمد. درزمان سلطنت او جنگهایی که بر سر پادشاهی برتانی در گرفت روی داد. شارل پنجم بانی اصلاحات مفیدی در شئون مالی و توسعه ٔ امتیازات اونیورسیته گردید. در زمان سلطنت وی کاخهایی چند (مانند هتل سن پل، لوور و غیره) احداث یا تکمیل شد و مجموعه ٔ نفیسی از آثار خطی گرد آوری گردید. کریستین دوپیزان شاعره ٔ فرانسوی مدیحه ای در ستایش او سروده است.


مناجح

مناجح. [م َ ج ِ] (ع ص، اِ) ج ِ مُنجِح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ منجح، به معنی فیروزمند. (آنندراج). || در شواهد زیر به معنی رستگاریها و پیروزیها و برآمدن حاجات آمده که بنابر قاعده باید جمع مَنجَح یا مَنجَحَه باشد، اما این دو صیغه در کتب لغت که در دسترس ما بود دیده نشد: مراعی مساعی و مسارح مناجح عالمیان به قطار امطار این علوم سیراب می گردد. (تاریخ بیهق ص 4). باری تعالی و تقدس هرچه مصالح احوال و مناجح آمال او در آن است ارزانی دارد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 105). حق سبحانه تعالی ضامن مناجح آمال و سازنده ٔ مصالح احوال. (منشآت خاقانی ایضاً ص 133). امیر ناصرالدین همگنان را در کف رعایت خویش گرفت و به مصالح و مناجح همه قیام نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 25). هیچ چیز از مقدور و میسور در حفظ مصالح و نظم مناجح آن حضرت دریغ نیست. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 176). مملوک و مقدور خویش در مصالح و مناجح او بذل کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). قبله ٔ علم که ارباب حوائج و اصحاب مناجح از هر فج عمیق و از هر دیار جدید و عتیق به جانب او همی به سعی آمدندی... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 443). و قاعده ٔ عدل که مناجح خلق ومصالح ملک بر آن مبتنی است خلل پذیرد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 166). ترجیح جانب دوستان... بر هرچه مصالح و مناجح آمال و امانی این جهانی است در مذهب فتوت وشریعت کرم واجب است. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 64).


یحیی

یحیی. [ی َح ْ یا] (اِخ) ابن عمر. مؤسس از ملوک ملثمین یعنی مرابطین است و به یکی از قبائل انتساب داشته و یکی از مریدان عبداﷲبن یاسین صاحب خروج و دعوت بوده به امر وی در تحت فرماندهی خویش لشکری ترتیب داد و از تاریخ 440 تا 447 هَ. ق. به امارت و قیادت پرداخت و در همین تاریخ درگذشت و برادرش ابوبکر جانشین او گردید و به قصد نشر و تشریح دین اسلام به اعماق صحرای کبیر و سودان رفت و دیگر اثری از وی پیدا نشد و عموزاده اش یوسف تاشفین به تأسیس و تشکیل حکومت نائل شد ولی با این وصف یحیی بن عمر مؤسس و اولین پادشاه این سلاله بشمار می رفت. (از قاموس الاعلام ترکی). یحیی بن عمربن تکلاکین لمتونی، مکنی به ابوزکریا، بنیانگذار دولت مرابطین در مغرب اقصی و از رؤسای لمتونه در صحرا بود. وی با یحیی بن ابراهیم کدالی حج گزارد و در بازگشت به قیروان یحیی بن ابراهیم از ابوعمران فاسی فقیهی خواست و سرانجام عبداﷲبن یاسین بن مکو جزولی فقیه با آنان همراه شد چون یحیی درگذشت عبداﷲبن یاسین از آنان کرانه گرفت و در جزیره به انزوا پرداخت. یحیی بن عمر و برادرش ابوبکر و چند نفر با او بودند. مردم آگاه شدند و بدانان روی آوردند تا حدود هزار مرد پیرو یافتند. شیخ عبداﷲ به پیروانش گفت بر ما لازم است که بر حق و دعوت مردم قیام کنیم. اطرافیان اطاعت کردند و از قبایل لمتونه و کداله و مسوفه با هر کس که با آنان به مخالفت پرداخت جنگ کردند. گروه بیشماری پیرو آنان گشتند و شیخ به ایشان اجازه داد تا صدقه هایی از اموال مردم بگیرند وآنان را «مرابطین » خواند. فرماندهی آن قوم در جنگ با یحیی بن عمر بود. یحیی بن عمر پس از جنگها و پیروزیها در جنگ با سپاه «جداله» در سرزمین درعه با جمع کثیری کشته شد (447 هَ. ق) و پس از وی برادرش ابوبکر به حکومت لمتونه و توابع آن رسید. (از اعلام زرکلی).


کوس

کوس. (اِ) به معنی فروکوفتن باشد. (برهان) (آنندراج). فروکوفتگی. (ناظم الاطباء). فروکوفتن. (فرهنگ فارسی معین). در مازندرانی «کوس » به معنی زور دادن کسی است به جلو. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). || آن است که دو کس فراهم زنند و دوش به دوش به قوت بهم زنند. (لغت فرس اسدی ص 197). دو کس که دوش بر دوش یا پهلو به پهلو زنند. صدمه. (ازبرهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). آزاری که از دوش بدوش یا پهلو به پهلوی یکدیگر زدن حاصل شود. صدمه. (فرهنگ فارسی معین). کوفتن تن بر تن دیگری. تنه زدن. تنه. آسیب که با دوش یا پهلو بر کسی زنند. صدمه. ضربه. زخم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
بترسد چنین هر کس از بیم کوس
چنین برخروشند چون زخم کوس.
فردوسی.
بدین شهر دروازه ها شد منقش
از آسیب چتر و ز کوس عماری.
زینبی.
و رجوع به کوس یافتن، کوس خوردن و کوس زدن شود. || طبل بزرگ بود. (لغت فرس اسدی). طبل که در لشکرها و مصافها زنند. (صحاح الفرس). نقاره ٔ بزرگ را گویند و آن را به سبب فروکوفتن به این نام خوانده اند. (برهان) (آنندراج). طبل و نقاره ٔ بزرگ. (ناظم الاطباء). نقاره ٔ بزرگ که عبارت است از یک پارچه ٔ پوست که بر روی بدنه ای بشکل کاسه ٔ بزرگ کشیده شده. طبل کلان. کوست. (فرهنگ فارسی معین). طبل. دهل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
علم ابر و تندر بود کوس او
کمان آدینده شود ژاله تیر.
اسدی.
هوا نیلگون شد زمین آبنوس
بجنبید هامون ز آوای کوس.
فردوسی.
چودانست کآمد ورا یار طوس
همی برخروشید بر سان کوس.
فردوسی.
بریده سمند سرافرازدم
دریده همه کوس و رویینه خم.
فردوسی.
گردون ز برق تیغ چو آتش لپان لپان
کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان.
فرخی.
کوس تو کرده ست بر ره دامن کوهی غریو
اسب تو کرده ست بر هر خامه ٔ ریگی صهیل.
فرخی.
ز بانگ بوق و هول کوس هزمان
درافتد زلزله در هفت کشور.
عنصری.
امیر فرمود خلعت احمد راست کردند، طبل و علم و کوس و آنچه به آن رود که سالاران را دهند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 270). آواز بوق و کوس و دهل و کاسه بیل بخاست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290). پس تاش سپاهسالار دررسید با کوس و علامتی و آلتی و عدتی تمام. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 282). فرعون کوسی داشت که آواز آن چهار فرسنگ برفتی. (قصص الانبیاء ص 107).
مرغی دیدم نشسته بر باره ٔ طوس
در پیش نهاده کله ٔ کیکاووس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها و کجا ناله ٔ کوس.
(منسوب به خیام).
بشنیدند نام بطلمیوس
پرفغان و میان تهی چون کوس.
سنائی.
چنبر کوس او خم فلک است
ساقی کاس او صف ملک است.
خاقانی.
چه کند کوس که امروز قیامت نکند
بند آرد نفس صور که فردا شنوند.
خاقانی.
بخت بر کوس فلک بستی پوست
از تن جدی به فرمان اسد.
خاقانی.
تیغ نه ای زخم بی اندازه چیست
کوس نه ای اینهمه آوازه چیست ؟
نظامی.
غریو کوس داده مرده را گوش
دماغ مردگان را برده از هوش.
نظامی.
غریو کوسها بر کوهه ٔ پیل
گرفته کوه و صحرا میل در میل.
نظامی.
چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی
چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره.
مولوی.
تا نشنوی ز مسجد آدینه بانگ صبح
یا از در سرای اتابک غریو کوس.
سعدی.
چون زهره ٔ شیران بدر نعره ٔ کوس
بر باد مده جان گرامی به فسوس.
سعدی.
چون دهد کوس برون بانگ ز پوست
بانگ او شاهد بی مغزی اوست.
جامی.
- کوس بربستن، کنایه از سوار کردن کوس بر فیل وآماده شدن برای جنگ است:
چو دستان شد آگاه بربست کوس
ز لشکر زمین گشت چون آبنوس.
فردوسی.
بزد نای رویین و بربست کوس
بیاراست لشکر چو چشم خروس.
فردوسی.
و رجوع به ترکیب بعد شود.
- کوس بر پیل بستن، استوار کردن کوس بر پیل. (از آنندراج). سوار کردن کوس بر فیل. (فرهنگ فارسی معین).
- || کنایه از تهیه ٔ کوچ نمودن برای جنگ. (آنندراج). کنایه از مجهز شدن برای جنگ. (فرهنگ فارسی معین):
چنین نامداران و گردان که هست
ببندیم کوس از بر پیل مست.
فردوسی.
چرا می کنی بر تن خود فسوس
نترسی چو بر پیل بندند کوس.
فردوسی.
وز آن جایگه کوس بر پیل بست
به گردان بفرمود خود برنشست.
فردوسی.
و رجوع به ترکیب قبل شود.
- کوس برکشیدن، رجوع به همین مدخل شود.
- کوس بر کوهه ٔ پیل بستن، رجوع به ترکیب کوس بر پیل بستن شود:
بدانگه که خیزد خروش خروس
ببستند بر کوهه ٔ پیل کوس.
فردوسی.
بفرمود کاووس تا گیو و طوس
ببستند بر کوهه ٔ پیل کوس.
فردوسی.
دوم روز هنگام بانگ خروس
ببندیم بر کوهه ٔ پیل کوس.
فردوسی.
- کوس به زخم آوریدن، کوس زدن. کوس نواختن. طبل زدن:
بفرمود اسکندر فیلفوس
تبیره به زخم آوریدند و کوس.
فردوسی.
- کوس بستن، رجوع به دو ترکیب کوس بربستن و کوس بر پیل بستن شود:
به پیران بفرمود تا بست کوس
که بر ما ز ایران همین بس فسوس.
فردوسی.
- کوس بشارت، طبل و نقاره ای که به هنگام جشن و شادی یا دادن مژده ای می زده اند:
کاس بخندید کز نشاط سحرگاه
کوس بشارت، نوای کاسه گر آورد.
خاقانی.
هنوز کوس بشارت تمام نازده بود
که تهنیت ز دیار عرب رسید و عجم.
سعدی.
- کوس پیل، کوس و طبلی که بر روی فیل می بستند و یا فیلی که کوس بر آن می بستند:
که دیدی کآمد اینجا کوس پیلش
که برنامد ز پی بانگ رحیلش.
نظامی.
- کوس جنگی (حربی)، نقاره ای که در روز جنگ نوازند. (فرهنگ فارسی معین).
- کوس دولت، کوسی که نوید سعادت و خوشی دهد. کوسی که به هنگام پیروزیها و فتوحات می زدند:
چو خلوت نشین کوس دولت شنید
دگر ذوق در کنج خلوت ندید.
سعدی (بوستان).
- کوس رحلت، کوس رحیل. طبلی که هنگام کوچ زنند:
خجل آن کس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت.
سعدی.
و رجوع به ترکیب بعد شود.
- کوس رحیل، نقاره ٔ کوچ و رحلت. (آنندراج). علامت کوچ و اعلان کوچ کردن. (ناظم الاطباء).
- کوس رویین، کوسی که از روی ساخته باشند:
شده آبگیران فسرده ز یخ
چنان کوس رویین اسکندران.
منوچهری.
کوس رویین بلند کرد آواز
زخمه بر کاسه ریخت کاسه نواز.
نظامی.
- کوس رویین نهادن در قبیله ای، به مجاز، با همه فعلی نامشروع کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
کوس رویین در آن قبیله نهاد
همچو شمشیر قتل در بغداد.
سعدی (یادداشت ایضاً).
- کوس زدن. رجوع به همین مدخل شود.
- کوس عید؛ کوس و طبلی که بهنگام اعیاد و جشنها زنند:
بر کوس عید آن نکند زخم کآن زمان
بر جانم از شناعه زدن کرد زیورش.
خاقانی.
- کوس فروکوفتن. رجوع به همین مدخل در ردیف خود شود.
- کوس نودولتی. رجوع به ترکیب کوس دولت شود:
کوس نودولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که مه نوسفرم بازآید.
حافظ.
|| به معنی صف و قطار و جرگه هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). صف لشکر و پره ٔ فوج و قطار. (غیاث):
دو لشکر بهم برکشیدند کوس
چو شطرنجی از عاج و از آبنوس.
نظامی (از جهانگیری).
|| نوعی از بازی باشد و آن فی الجمله شباهتی به بازی شطرنج دارد چه مهره های آن را نیز در دو جانب در صف می چینند و چون کوس بمعنی صف آمده است آن را هم به این اعتبار کوس می گویند. (برهان) (آنندراج). || گوشه ٔ جامه وگلیم و پلاس را نیز گویند که از گوشه های دیگر زیاده یعنی درازتر باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).در تاج العروس در ماده ٔ «ش ط ر» آمده: ثوب شطور، احد طرفی عرضه کذلک، ای اطول من الاخر. و قال الصاغانی، و یقال بالفارسیه (کوس) بضمه غیرمشبعه. (از حاشیه ٔ برهان چ معین):
سر بتاب ازحسد و گفته ٔ پرمکر دروغ
چوب پرمغز مخر جامه ٔ پر کوس و اریب.
ناصرخسرو.
|| به معنی ایما و اشاره هم آمده است. (برهان) (آنندراج). ایما و اشاره و علامت. (ناظم الاطباء). || چوب سه گوشی که نجاران دارند و بدان تربیع تخته را اندازه کنند، فارسی است. (از تاج العروس، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در کتاب منسوب به خلیل آمده که کوس، چوبی است سه گوش که نجاران دارند و با آن تربیع چوب را اندازه گیرند. و آن کلمه ای فارسی است و ابوهلال گوید که از این کلمه فعل مشتق کرده اند. (از المعرب جوالیقی). گونیا و گونیای نجاری. (ناظم الاطباء). چوب سه پهلوی نجاری که بدان تخته های چهارگوشه را اندازه نمایند. (از منتهی الارب). چوبی است مثلثی که نجار بوسیله ٔ آن تخته را اندازه کند، معرب است. (از اقرب الموارد).

آیه های قرآن

ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیْکُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا یَغْشَى طَآئِفَةً مِّنکُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأَم

سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکى بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت؛ اماگروه دیگرى در فکر جان خویش بودند؛ (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند؛ و مى‏گفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مى‏شود؟!» بگو: «همه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزى را پنهان مى‏دارند که براى تو آشکار نمى‏سازند؛ مى‏گویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمى‏شدیم!» بگو: «اگر هم در خانه‏هاى خود بودید، آنهایى که کشته‏شدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرامگاه‏هاى خود، بیرون مى‏آمدند (و آنها را به قتل مى‏رساندند). و اینها براى این است که خداوند، آنچه در سینه‏هایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سینه‏هاست، با خبر است.


ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة نعاسا یغشى طائفة منکم و طائفة قد اهمتهم انفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیة یقولون هل لنا من الامر من شی‏ء قل ان الامر کله لله یخفون فی انفسهم ما لا یبدون لک یقولون لو کان لنا من الامر شی‏ء ما قتلنا هاهنا قل لو کنتم فی ب

سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکى بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت؛ اماگروه دیگرى در فکر جان خویش بودند؛ (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند؛ و مى‏گفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مى‏شود؟!» بگو: «همه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزى را پنهان مى‏دارند که براى تو آشکار نمى‏سازند؛ مى‏گویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمى‏شدیم!» بگو: «اگر هم در خانه‏هاى خود بودید، آنهایى که کشته‏شدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرامگاه‏هاى خود، بیرون مى‏آمدند (و آنها را به قتل مى‏رساندند). و اینها براى این است که خداوند، آنچه در سینه‏هایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سینه‏هاست، با خبر است.

سخن بزرگان

جک کانفیلد

برای ریسک کردن، اشتیاق نشان دهید.

با آرامش به سوی اهداف و آرزوهای خود به پیش بروید. باور کنید که آنها نه تنها دست یافتنیاند، بلکه پیشاپیش در راه برآورده شدن هستند.

هر روز، کاری بکنید که در راستای هدف نهایی، اهداف کوچکتر و آرزوهای شما باشد.

صِرف داشتن رویا و آرزو، کاری از پیش نمیبرد؛ باید به راستی بخواهید تا هم از درون و هم از بیرون دست به کار شوید و به سمت آفرینش زندگی رویایی خود به پیش بروید.

برای جذب آنچه که در زندگی میخواهید، نخست باید زمانی را صرف کنید تا به روشنی، رویاها و آرزوهای خود را بشناسید.

رویاها و آرزوهای شما محکوم به تایید هیچ شخص دیگری نیستند.

هدف و شور و اشتیاق خود را در زندگی پیدا کنید.

آرامش و متانت شما به دیگران امید میدهد که همهی کارها خوب پیش خواهد رفت.

ذوق و شوق، ابزاری نیرومند برای رسیدن به کامیابی است و شایستگی آن را دارد که همواره دربارهاش کار کنید.

هرگز از امید و رویاهایتان دست برندارید.

با خواستن، چیزی را از دست نمیدهید، بلکه همه چیز به دست میآورید.

فقط با گرایش به خواستن، میتوانید پیشرفت کنید.

یکی از دلایل اصلی که بیشتر مردم به آنچه میخواهند، نمیرسند، این است که هرگز نمیدانند چه میخواهند و آرزوهای خود را به گونهای شفاف و با ذکر جزئیات کامل روشن نکردهاند.

این شما هستید که سرپرستی گزینش و مدیریت اندیشه های خود را بر عهده دارید، تا آنها بتوانند جلوه های برآمده از آرزوهای زندگی تان را پشتیبانی کرده و آشکار سازند.

این باور تو است که تو را به خواسته هایت می رساند، مگر اینکه شهامت خواستن آن را نداشته باشی.

آرزوی خود را از کُنه قلب بخواهید.

راز کامیابی، پرسیدن و خواستن است.

بدانید که همواره با واژههای خود در حال آفرینش چیزی هستید؛ مثبت یا منفی.

اگر میخواهید در آفرینش زندگی رویاییتان کامروا باشید، باید باور کنید که توانایی و شایستگی دارید آن را بیافرینید.

اگر چیزی شما را آشفته میکند، یعنی هر آنچه که به شما احساس بدی میدهد، از شرّ آن رهایی یابید؛ چون در این صورت میبینید که نیروی آفرینش و خود راستین شما فرصت خودنمایی پیدا میکند.

توانایی شما در مجسم کردن رویاهایتان، یک عامل شتابدهنده برای آفرینش آنهاست.

هنگامی که کسی را میبخشید، این کار، شما را به زمان حال برمیگرداند؛ جایی که ممکن است رویدادهای خوبی برایتان رخ دهد و جایی که میتوانید برای آفرینش اهداف آیندهی خود دست به کار شوید.

باید یاد بگیرید با اندیشههایی که به شما در آفرینش کامیابی و شادی بیشتر کمکی نمیکنند، مبارزه کنید و آنها را به خودشان برگردانید.

در پشت هر کامیابی بزرگی، جریانی از دانشآموختگی، آموزش، تمرین، نظم [=ساماندهی] و فداکاری وجود دارد؛ باید خواهان پرداخت بهای آن باشید.

بیشتر زندگی انسان، آموزش در هنگام کار است. برخی از مهمترین مطالب فقط در روند انجام کار آموخته میشوند.

همیشه به دنبال فرصتهایی باشید که آموزش بیشتری ببینید و پیشرفت کنید.

باور به خود، مهمتر از دانش، آموزش یا مدرسه رفتن است.

از سفر زندگی لذت ببرید و هر روز را با لذت و حقشناسی، سپری کنید؛ از حضور خداوند در زندگی خود، قدردانی کنید.

زمانی که با مردم، خوب و مهربان هستید، آنها نیز می خواهند با شما خوب و مهربان باشند.

از باشگاه "من نمیتوانم، ترسناک است" بیرون آیید و به مردمان کامیاب بپیوندید.

یکی از رموز کامیابی من این است که میخواهم بترسم. من از ترس خوشم میآید و گمان میکنم بسیاری از مردم دوست ندارند تا سرحد مرگ بترسند و به همین سبب است که به رویای بزرگ دست نمییابند.

بیشتر از آنچه مردم چشمداشت آن را دارند، ارائه دهید.

کامیابی فقط از آن کسانی نیست که در خانوادههای توانگر به دنیا آمدهاند و هیچ مشکلی ندارند یا بر دیگران برتری دارند.

آگاهانه بکوشید خود را در جمع افراد مثبت، پیشرفته و سطح بالا قرار دهید. کسانی که شما را باور دارند، شما را به دنبال کردن رویاهایتان تشویق میکنند و برای پیروزیهای شما دست میزنند و شادی میکنند.

اگر بر سر آن هستید که کار نیکی انجام دهید، بی شک، دیگران هم با شما همراه و همگام خواهند شد و همسفرانی پیدا خواهید کرد که با هم به هدف می رسید.

کامرواترین مردمانی که تاکنون دیدهام، بیشترین دلبستگیشان به کاریست که میکنند.

افراد کامروا دوست دارند دیگران را از آنچه به دست آوردهاند، بهرهمند سازند.

بسیاری از مردم، بزرگترین کامیابیهای خود را از راه یادداشت آگاهیهای شهودی کسب کردهاند.

بیشتر ما به اندازهای دربارهی جریحهدار کردن احساسات دیگران، آشفته و نگران هستیم که احساسات راستین خود را بیان نمیکنیم و به جای آن، به خودمان آسیب میرسانیم.

اگر با همهی مردم به خوبی گفتگو، رفتار و برخورد کنم و از آنها چشمداشت واکنش خوب داشته باشم، همیشه برپایهی همان چشمداشتهای مثبتی که از آنها دارم، رفتار خواهند کرد.

مشکل اصلی این نیست که مردم قول میدهند و سپس به آسودگی زیر قول خود میزنند؛ مشکل اصلی این است که آنها از هزینههای روانشناختی این کار خبر ندارند.

هنگامی که بر سر پیمانها و قولهای خود نیستید، هزینههای بیرونی و دورنی بسیاری برای شما دارد؛ باور، ارج و اعتبارتان را نزد دیگران خانواده، دوستان، همکاران و مشتریان خود از دست میدهید.

اگر خواهان احترام و باور دیگران [نسبت به خود] هستید؛ که برای انجام کارهای مهم و بزرگ در زندگی بسیار اهمیت دارد؛ باید بر سر پیمانهای خود باشید.

مردم خاص از سطح خاصی از احترام برخوردارند، نه فقط برای اینکه خودشان با دیگران اینگونه رفتار میکنند، بلکه از آن مهمتر، به این دلیل که خودشان برای خودشان احترام قائل هستند.

مردم در هر سطحی از زندگی که باشند، میتوانند میلیونر شوند، صرفاً اگر یاد بگیرند به طور منظم پول خود را پسانداز و آن را سرمایهگذاری کنند و به اندازهی کافی هم زود، دست به کار شوند.

کسانی که راهی برای خدمت به دیگران یافتهاند، از بالاترین سطح خرسندی و خشنودی نسبت به خود برخوردارند.

اگر به دیگران خدمت کنید، آن خدمت به صورت چند برابر به خود شما بازمیگردد.

هنگامی که زمان زیادی را صرف مردم میکنید، شبکهی کاری بخشندهای میسازید که از کسانی که عشق میبخشند و تفاوتی در دنیا ایجاد میکنند، مراقبت و پشتیبانی میکنید.

اگر فقط به اندازهی کافی کمک کنید تا دیگران هر آنچه میخواهند به دست آورند، شما هم به آنچه در زندگی میخواهید میرسید.

یکی از نیرومندترین راهها برای آموختن، این است که آنچه را میدانیم به دیگران بیاموزیم.

هرچه بیشتر برای کامیابی دیگران تلاش کنید، آنها هم بیشتر خواهان کامیابی شما خواهند بود.

تجربه به من نشان داده که یکی از تفاوتهای موجود بین افراد کامیاب و دیگر مردم دنیا این است که آنها به آسودگی، رویاهای بزرگتری برای خود در نظر میگیرند.

نگذارید دیگران با سخنان خود، شما را از رویاهایتان دور کنند.

هر بار که رویای خود را با دیگران در میان میگذارید، آن رویا روشنتر، واقعیتر و دست یافتنیتر میشود.

نگران دیدگاه دیگران در مورد خودتان نباشید و به ندای قلب خود پاسخ دهید.

هرگز از رویای خود دست برندارید... پشتکار و پایداری از همه مهمتر است.

خواستن و تمنا کردن است که پنهانی ترین و ژرفترین رویاهای ما را بال پرواز می دهد و عملی می کند.

با ثبات قدم و پشتکار می توان به هدف رسید و سررشته ی زندگی را به دست گرفت.

اگر کاری را که دوست دارید، با دلبستگی و پشتکار انجام دهید، سرانجام کامیاب میشوید.

چه دارندهی شرکت، مدیر، آموزگار، پدر، مربی یا فقط یک دوست باشید، اگر بخواهید در قبال مردم دیگر کامروا شوید، باید در هنر سپاسگزاری مهارت پیدا کنید.

نبوغ و استعداد اصلی شما، هوش طبیعی شماست؛ زمینهای که در آن میدرخشید.

اگر از ترس اشتباه کردن، ضعیف یا بد عمل کردن، هیچ کاری نکنید، هرگز نتیجهای از آن کار نمیگیرید و بنابراین، هرگز کار شما بهتر نخواهد شد.

اشتباهات، فرصتهایی هستند که چیزهای تازهای به ما میآموزند.

هنگامی که بر سر پیمانها و قولهای خود نیستید، هزینههای بیرونی و دورنی بسیاری برای شما دارد؛ باور، ارج و اعتبارتان را نزد دیگران خانواده، دوستان، همکاران و مشتریان خود از دست میدهید.

گذر از باورهای محدود کننده، نخستین گام برای کامیاب شدن است.

شناخت ارزشهای باطنی و باور داشتن به رویاها، بخشی از دارایی زندگی است.

شما هم میتوانید هر کاری را که دوست دارید، بکنید؛ اگر فقط باور کنید که میتوانید.

زندگی خود را با این باور که نمیتوانید، هدر ندهید.

پیش از آنکه چیزی بخواهید، باید بدانید این چه جیزی است که خواهان و آزومند آن هستید و پس از آن باور داشته باشید که بدان خواهید رسید.

به رویاهای خود، باور داشته باشید.

به راستی، دروغگویی، نتیجهی شرافت پایین است؛ باور به اینکه توانایی شما برای گرفتن چیزی که میخواهید، کم است.

برای اینکه توانگر شوید، باید هر گونه دیدگاه منفی یا باور محدود کنندهای را که دربارهی پول دارید، شناسایی و ریشهیابی کنید و برایش جایگزین در نظر بگیرید.

با کشف هدف راستین، تصمیمگیری دربارهی آنچه به راستی میخواهید انجام دهید و داشته باشید، باور به اینکه میتوانید آن را انجام دهید یا آن را داشته باشید، به دقت، کار رویایی خود را بیافرینید.

آینده از آن شماست؛ آن را ببینید، احساس کنید و باور کنید.

آدم باید به رویاهای خود باور داشته باشد.

اگر می خواهید سزاواری و شایستگی دریافت دارایی ها و دهش های زندگی را داشته باشید، باید این امر را باور کنید که سزاوار آن هستید.

هیچکس زمانش را در اختیار شما نمیگذارد، مگر از او بخواهید.

هر گونه اندیشه یا باوری که شما را از رسیدن به اهدافتان بازمیدارد، کنار بگذارید و اندیشه یا باوری را نیرو ببخشید که شما را به اهدافتان نزدیکتر میکند.

ما به ندرت از روی اندیشه و درنگ، سخن میگوییم.

شما نتیجهی همهی افکاری هستید که تا کنون داشتهاید، احساساتی که حس کردهاید و کارهایی که تاکنون انجام دادهاید.

شما با چسبیدن به افکاری یکسان، باورهایی یکسان، بر زبان آوردن واژههایی یکسان و انجام کارهایی یکسان، تجربیاتی یکسان را بارها و بارها میآفرینید.

دو شیئی، همزمان نمی توانند یک فضا را اشغال کنند. در این صورت، اگر فضایی را که ترس، پیش تر اشغال کرده، با اندیشه های مثبت و هدفهای روشن پر کنیم، طبیعی است که دیگر جایی برای ترس نمی ماند.

تک تک اندیشههای شما و هر سخنی که به زبان میآورید، پیامی را به جهان هستی میفرستد؛ شما به گونهای همیشگی، تجربههای زندگی آیندهی خود را سفارش میدهید.

تک تک اندیشههای شما روی تک تک سلولهای شما اثر میگذارند.

یکی از راهبردهای اصلی کامیابی این است که افراد کامیاب همواره به دنبال راهنمایی و اندرز متخصصان زمینه کاری خود هستند.

هنگامی که افراد، زمانی را برای انجام کاری تعیین می کنند و مسئولیت آن را می پذیرند، بازدهی بیشتری دارند.

هر کسی که کامروا شده و به اوج رسیده، به ناگزیر پاسخ های منفی زیادی را تاب آورده است. فقط باید بدانید که این امر، برای همه پیش آمده است.

عشق، آخرین پاسخ به همه مسائل و دشواری های بشری است.

شما و شما به تنهایی مسئول اقدام جهت آفرینش زندگی رویایی خودتان هستید. هیچ کس دیگری نمی تواند آن را برای شما انجام دهد.

ذهن انسان است که ترس را به وجود می آورد.

در طی سال ها آموخته ام که هرگاه انسان می پندارد دری بسته شده است، بی گمان، در دیگری باز می شود. فقط باید مثبت باشید، آگاه بمانید و بنگرید و ببینید فرصتی که پیش می آید چیست.

در زندگی خود، به افراد منفی، خرده نگیرید، فقط داد و ستد خود با آنها را تا آنجا که می شود، محدود کنید.

چه بسا انسان، کسی را از کُنه قلب دوست بدارد، ولی از درک رازهای درونی وی درمانده باشد و به راستی نمی داند شریک زندگی و یار دلبند او چه می خواهد.

ترس هایت را خودت باید به تنهایی از بین ببری و بر آنها چیره گردی... هیچ کس در این راه به تو کمک نخواهد کرد؛ چون هیچ کس به اندازه خودت با ترس هایت آشنا نیست.

تا زمانی که کسی یا چیزی را مسئول و مسبب ناکامی خود بدانید، هرگز کامروا نخواهید شد.

پایداری و پافشاری، چه بسا منحصر به فردترین ویژگی مشترک افراد کامرواست.

بیشتر ما چون آدمهای بدی هستیم، واژهها را به گونهای بد به کار میبریم، ولی خودمان متوجه نمیشویم؛ چون تاکنون کسی به ما یاد نداده است که واژهها به راستی چه اندازه نیرومند هستند.

بزرگترین هدیهای که میتوانید به کسی بدهید، هدیهی عشق و قدرت است.

برای اینکه کامیاب باشید، باید کاری را بکنید که افراد کامروا میکنند.

برای اینکه به هدفی بزرگ برسید، باید به انسانی بزرگتر تبدیل شوید.

با رویاهای کسی دیگر، زندگی نکنید.

انسانها میتوانند هر چیزی را ببخشند؛ هر اندازه هم که دردناک یا ستمگرانه باشد.

دنیا به دانسته ها و دانش شما پاداش نمی دهد، بلکه برای انجام آن دانسته ها به شما دستمزد می دهد.

دنیا خیلی مثبتتر به کسانی که می بخشند، پاسخ می دهد تا کسانی که فقط گیرنده هستند.

از پیروزیها و کامیابی های کوچک هم می توان به نیکی یاد کرد و برایشان ارزش قایل شد. زیرا قدمگاه ها و سکوهای پرشی هستند که شخص را به قله های بلند می رسانند.

اگر یاد بگیریم هر چه زودتر راستش را بگوییم، یکی از مهمترین راه های کامیابی را که سبب پیشرفت ما می شود، کسب کرده ایم.

برای اینکه در مسیر کامیابی خود با شتاب بیشتری به پیش روید، مسائلی را که هر روز شما را آزار می دهد و در ذهن شما می ماند، از ذهن خود بردارید، جابجا کنید، ترمیم کنید یا از دست آنها رها شوید.

برای اینکه کامیابی بنیادین و عمده زندگی خود را به دست آورید و به آنچه برای شما بسیار مهم است، برسید، باید مسئولیت صد در صد زندگی خود را به دوش بگیرید و کمتر از این، کاری نکنید.

در زندگی، غنایم پیروزی از آنِ کسانی است که به نتیجه صد در صد پایبند می شوند.

کامیابی، نیاز به زمان، تلاش، ایستادگی، پایداری و شکیبایی دارد.

یکی از مهمترین اصول کامیابی، پافشاری است، نه خسته شدن و دست از کار کشیدن.

افراد بسیار کامیاب، به هر تجربه ای به چشم فرصت می نگرند.

به دنبال دوستانی باشید که دارای همان تجربه ای هستند که شما برای رسیدن به هدفتان به آن نیاز دارید.

مسئله نگرش و رفتار است که تجربه های سراسر متفاوتی برای ما می آفریند.

هر تجربهای، دانستنی های سودمندی به شما می دهد که می توانید در آینده از آن بهره مند گردید.

اگر به ترس هایتان بخندید، راه خود را خواهند گرفت و پی کار خود می روند و ناپدید می شوند.

انکار، از ترس سرچشمه می گیرد.

بدانید که ترس وجود دارد، ولی نگذارید که شما را از انجام کارهای مهم بازدارد.

بیشتر ترس های ما ساخته و پرداخته خودمان است.

چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. حقیقت، حقیقت است. اگر آن را بدانید، بهتر از این است که هیچ خبری از آن نداشته باشید.

هر بار که با ترس روبرو می شوید، اگر کاری در موردش بکنید، بیشتر به توانایی های خود پی می برید.

یکی از نخستین راه های توانگر شدن این است که تصمیمی آگاهانه برای توانگر شدن بگیرید.

دل به دریا زدن، ممکن است زندگی شما را تغییر دهد.

روزی که واکنش خود را تغییر دهید، روزیست که زندگی شما آغاز به بهتر شدن خواهد کرد.

شما می توانید نگرش خود را دگرگون ساخته و در نتیجه، زندگی خود را دگرگون سازید.

گذشته ها گذشته و برای تغییر دادن آن نمی توانیم کاری بکنیم. فقط می توانیم از آن درس بگیریم و کارهای آینده خود را بهبود بخشیم.

هنگامی که تغییر رخ می دهد، یا می توانید با آن همراه شوید و یاد بگیرید که چگونه از آن بهره بگیرید یا می توانید در برابر آن ایستادگی کنید تا سرانجام، شما را نابود کند.

اگر هدفمند زندگی نکنید، به بیشترین حد توانایی خود نخواهید رسید و یا بیشترین میزان توانایی های خود را ارائه نخواهید داد.

توانایی خود را برای یادگیری و به کارگیری آنچه یاد می گیرید، افزایش دهید.

اگر می خواهید در زندگی، آرامش و آسایش داشته باشید، باید شیفتگیتان بسیار، ولی وابستگیتان کم باشد.

مهم نیست که چه سن و سالی دارید و چه اندازه جوان یا پیر هستید، همواره می توانید بیشتر بخواهید و خواسته هایتان را به دست آورید.

حقیقت این است... ما نیازمند آنیم که گذشته را رها کنیم و با آغوش باز به پیشباز آینده برویم.

در زندگی، شعار "هرچه پیش آید خوش آید" را رها کنید و این حقیقت را بپذیرید که شما میتوانید با بیان روشن آرزوهایتان، به گونهای فعال، در آفریدن آیندهی خود شرکت کنید.

گفتن حقیقت، مانند تفاوت بین سود یا زیان در داد و ستد است.

هنگامی که در راستای هدف، شور و اشتیاق و حقیقت باطنی خود زندگی کنید، جهان در همهی تلاشهایتان از شما پشتیبانی خواهد کرد.

اینکه بگذارید زندگی، شما را به پیش ببرد، بی مسئولیتی است. آفرینش روزهای زندگی، حق خدادادی شماست.

اگر همه خشم پنهان و رنجش و ناباوری خود را بیان کنید، دیگر چیزی جز عشق باقی نمی ماند و با عشق است که می توان همه چیز را آفرید.

بزرگترین خدمتی که می توانید به این دنیا بکنید این است که خودآگاهی بیشتری داشته باشید، خود را بشناسید و قدرت خود را برای افزایش احساس قلبی نسبت به رویاها و آرزوهایتان افزایش دهید.

توجه خود را تنها به چیزهایی معطوف کنید که ارزش آن را داشته و در راستای رویاها و اهداف شما باشند.

رویای شما هر چه هست، در آینه به خودتان بنگرید و بگویید که به راستی می خواهید آن را به دست آورید؛ مهم نیست بهای آن چقدر است.

کسانی به اوج می رسند که رویاهای بزرگتری دارند.

هیچ چیزی باارزشتر از رویاهای شما نیست.

هیچ محدودیتی برای اهداف و رویاهای شما وجود ندارد.

می توانید دارایی مادی خود را از دست بدهید، ولی هرگز نمی توانید مهارت، چیرگی، آموخته ها و مَنشی را که در روند دستیابی به اهداف خود کسب کرده اید، از دست بدهید.

اگر در مورد چیزی که بیشترین شادی را به شما میدهد، آگاهی داشته باشید، نگرش عمدهای به هدف خود خواهید داشت.

اگر می خواهید از نظر مادی کامروا شوید، هشیار باشید و نه تنها به درستی بدانید کجا هستید، بلکه به درستی بدانید به کجا می خواهید برسید و برای رسیدن به آن مرحله به چه چیزهایی نیاز دارید.

زندگینامه بزرگان، سرچشمه بزرگی برای آگاهی و الهام است.

هنگامی که همه به تو میگویند خِرد خود را از دست دادهای، بدان که کار مهمی میکنی.

احساسات شما هرگز دروغ نمی گویند؛ آنها نمایانگر راستین دیدگاه هایی هستند که شما دارید.

اگر به راستی بدانید در پی چه هستید، راههای زیادی برای رسیدن به هدف وجود دارد.

اگر به راستی میخواهید در کاری که میکنید، برتر باشید، بیشتر از آنچه خواسته شده، انجام دهید.

بگذارید همه آنچه که انجام می دهید، از هدف و دلبستگی شما سرچشمه بگیرد؛ در این صورت، خوشبختی راستین، فراوانی و کامیابی را احساس (و جذب) خواهید کرد.

به راستی، به محض اینکه از خودتان بپرسید: "نمیدانم بهترین زمان برای راست گفتن کِی است؟"، همان هنگام، بهترین زمان برای انجام این کار است.

به راستی، هر آنچه را می خواهید یا می بایست بدانید، یاد بگیرید.

به یاد داشته باشید، در هر جنبه از زندگی خود، تا آنجا که می شود، روی آنچه که به راستی می خواهید، تمرکز کنید و روی آنچه که نمی خواهید، تمرکز نکنید.

تکرار، کلید یادگیری درست است.

دست اندازها، شرایط ساده دنیای راستین هستند که باید برای پیشرفت، با آنها روبرو شوید. آنها به سادگی وجود دارند و همیشه هم خواهند داشت.

زندگی با هدف، نه تنها بیان راستین این امر است که شما به راستی، که هستید، بلکه به این معناست که شما موهبتی برای جهان به شمار می روید و جهان به آنچه به آن می دهید، نیازمند است.

زندگی، به معنای راستین کلمه، همان چیزیست که شما از آن می سازید.

هرگز برخلاف خواسته های درونی خود کاری نکنید. اگر احساس می کنید درست نیست، چه بسا همین گونه است.

زمان، بهترین دوست شماست.

شما آفریننده زندگی خود هستید و می توانید آن را به هر سمت و سویی که دوست دارید، هدایت کنید.

هنگامی که تصویر ذهنی شما از آنچه می خواهید باشید، روشن باشد، کم کم به همان تبدیل می شوید.

یکی از راهبردهای اصلی کامیابی این است که افراد کامیاب همواره به دنبال راهنمایی و اندرز متخصصان زمینه کاری خود هستند.

افراد درجه یک همیشه در حال ساختن و به دست آوردن اهداف بزرگتری هستند که آنها را وادار می کند همواره با افزودن ارزش به این دنیا رشد و پیشرفت کنند.

اگر رفتارهای کنونی خود را ادامه دهید، زندگی شما بهتر از این نمی شود.

اگر می خواهید برای زندگی کسی دیگر مهم باشید و فراموش نشوید، کاری کنید که احساس کند ارزش دارد و سزاوار ستایش و سپاسگزاری است.

این شما هستید که زندگی خود را می آفرینید.

این شما هستید که کیفیت زندگی خودتان و نتایج دلخواه خود را پدید می آورید؛ شما، نه هیچکس دیگر.

با انجام کاری که شیفته آن هستید، می توانید امرار معاش کنید.

برپایه بالاترین معیارهای خود زندگی کنید.

جهان هستی همچون یک آینه است؛ یعنی هر گونه انرژی که می فرستید، به شما برگشت می دهد.

در زندگی بدون هدف، به آسانی می شود در سفر زندگی از راه اصلی دور شد.

دنیا چیزی به شما بدهکار نیست؛ شما باید خودتان آن را بیافرینید.

زندگی کنونی شما نتیجه دیدگاه ها و کارهای گذشته شماست. زندگی آینده تان نتیجه دیدگاه ها و کارهای امروز شما خواهد بود.

زندگی، همیشه درباره پیامدهای رفتارتان به شما هشدار می دهد؛ فقط کافیست کمی توجه کنید.

زوجی که با هم زندگی می کنند، بنا نیست همواره در یک مسیر به پیش روند و چنین امری، اساساً نشدنی است.

شرایط زندگی شما هر چه باشد، می توانید زندگی خوب و سرشار از کامیابی برای خود بیافرینید.

کارهایی را بکنید که به شما احساس خوبی می دهند؛ یعنی برای زندگی خود، پُرحرارت و مشتاق باشید.

هر چیزی که در زندگی به دست می آورید، نتیجه واکنشی است که در برابر رویدادهای گذشته زندگی خود نشان داده اید.

هر چیزی که در زندگی ما روی می دهد، به ما فرصتی ارائه می کند تا به گونه ای رشد کنیم.

هر سخنی که به زبان می رانید، نتیجه ای در دنیا به وجود می آورد.

هنگامی که هدفمند زندگی می کنید، خرسندی و لذت بیشتری در هر کاری که می کنید، خواهید یافت.

به یاد داشته باشید که هر رویداد به ظاهر منفی نیز می تواند بذر چیزی زیبا و سودمند بشود.

در سادگی، زیبایی نهفته است.

معادل ابجد

پیروزیها

241

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری