معنی پیر و جوان

لغت نامه دهخدا

پیر و جوان

پیر و جوان. [رُ ج َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) قاطبهً. شیخ و شاب. همه. همگان:
همه مرگرائیم پیر و جوان
که مرگست چون شیر و ما آهوان.
فردوسی.
چنان لشکر گشن و دو پهلوان
هزیمت گرفتند پیر و جوان.
فردوسی.

حل جدول

پیر و جوان

اثری از طبیب اصفهانی

معادل ابجد

پیر و جوان

278

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری