معنی پیمانکار
لغت نامه دهخدا
پیمانکار. [پ َ / پ ِ] (اِ مرکب) مقاطعه کار. پدراتچی. کنتراتچی. مقاطعه چی. کسی که انجام دادن کاری را در قبال مبلغ معینی پول تعهد کند. || در اصطلاح مالیات بردرآمد آنکه ضمن عقد قراردادی کتبی تعهد کند ساختن بنائی یاتهیه و تحویل کالایی را در مقابل مزد و پول معینی.
فرهنگ عمید
کسی که انجام دادن کاری را در برابر پول معینی برعهده بگیرد، مقاطعهکار، کُنتُراتچی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
مقاطعهکار
فارسی به انگلیسی
Contractor
فرهنگ فارسی هوشیار
مقاطعه کار، کسی که انجام دادن کاری را در قبال مبلغ معینی پول تعهد کند
معادل ابجد
324