معنی پی جو

لغت نامه دهخدا

پی جو

پی جو. [پ َ / پ ِ] (نف مرکب) جوینده ٔ اثر پا. مجازاً، فاحص. کاونده. جستجوکننده.
- پی جوی کسی (چیزی) شدن، در جستجوی آن بودن.

فرهنگ عمید

پی جو

جویندۀ رد و اثر چیزی،
* پی‌جوی کسی (چیزی) شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن،

حل جدول

پی جو

جوینده، جستجو کننده

فارسی به عربی

پی جو

فضولی

فرهنگ فارسی هوشیار

پی جو

جستجو کننده، کاوند

معادل ابجد

پی جو

21

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری